Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
extreme	حداکثر درمنتهی الیه
Other Matches
purchasers	منتقل الیه
purchaser	منتقل الیه
transferee	منتقل الیه
assignee	منتقل الیه
augend	مضاف الیه
consignee	مرسل الیه
donee	موهب الیه
possessives	حالت مضاف الیه
object genitive	مضاف الیه مفعولی
possessive	حالت مضاف الیه
transferee	منتقل الیه متصالح
westernmost	واقع در منتهی الیه غرب
grantee	انتقال گیرنده متهب منتقل الیه
max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
safe conducts	سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct	سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts	سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
fee tail	تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
genitive	حالت مالکیت حالت مضاف الیه
consul	نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls	نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
immunity	مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
letter of recall	نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
maximal	حداکثر
peak	حداکثر
peaks	حداکثر
peaking	حداکثر
endurance	حداکثر
outside	حداکثر
outsides	حداکثر
uttermost	حداکثر
maximum	حداکثر
declaration of trust	افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
maximum density	حداکثر تراکم
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
full speed	حداکثر سرعت
full bore	حداکثر تلاش
maximum duration	زمان حداکثر
maximization	به حداکثر رسانیدن
flank speed	حداکثر سرعت
flat out	حداکثر سرعت
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum profit	حداکثر سود
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
global maximum	حداکثر مطلق
maximum demand	بار حداکثر
maximal	وابسته به حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum moment	حداکثر لنگر
intensity maximum	حداکثر شدت
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
peak current	جریان حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
optimum height	حداکثر ارتفاع
peak demand	حداکثر تقاضا
peak load	حداکثر بار
peak load	بار حداکثر
payload	حداکثر بار
peak speed	حداکثر سرعت
high tide	حداکثر مد دریا
peak voltage	ولتاژ حداکثر
price ceilings	حداکثر قیمت
high tides	حداکثر مد دریا
peaks	حداکثر کاکل
peaking	حداکثر کاکل
supercharge	خرج حداکثر
payloads	حداکثر بار
submaximal	زیر حداکثر
peak	حداکثر کاکل
maximum slope	حداکثر شیب
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum work	کار حداکثر
wage ceiling	حداکثر دستمزد
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum price	حداکثر بها
maximum value	مقدار حداکثر
peak output	حداکثر تولید
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
at full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
utmost good faith	حداکثر حسن نیت
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
utility maximization	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maxvo	حداکثر اکسیژن مصرفی
pron to	با حداکثر سرعت ممکن
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
ultimate bearing capacity	حداکثر فشار متحمل پی
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
principle of miximum overlap	اصل حداکثر همپوشانی
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maxvo	حداکثر توان هوازی
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
breaking load	حداکثر تحمل بار
ceiling prices	حداکثر قیمت قانونی
closed height	حداکثر ارتفاع لیفتراک
daily flood peak	حداکثر سیل روزانه
high run	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
endurance time	سرعت حداکثر مداوم
ceiling price	حداکثر قیمت قانونی
sprint	با حداکثر سرعت دویدن
sprints	با حداکثر سرعت دویدن
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
angle of repose	حداکثر شیب استقرار
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
marginal	حداکثر نزدیک به انتها
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
high water	حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
sprinted	با حداکثر سرعت دویدن
flank speed	حداکثر سرعت قایق
low tide	حداکثر جذر دریا
utmost	منتهای کوشش حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
plimsoll mark	خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
capacity load	حداکثر فرفیت بارگیری ناو
ramp weight	حداکثر وزن ممکن هواپیما
payload	حداکثر قابلیت حمل بار
deadweight tonnage	حداکثر تناژ وسیله نقلیه
payloads	حداکثر قابلیت حمل بار
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
wall up	رسیدن موج به حداکثر اوج
great tropic range	حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
powered	حداکثر تلاش در کمترین زمان
power	حداکثر تلاش در کمترین زمان
hull speed	حداکثر سرعت نظری قایق
in the groove <idiom>	حداکثر کار را انجام دادن
layer depth	که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
powering	حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers	حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
hard charge	بشدت و حداکثر سرعت راندن
throughput	حداکثر فرفیت میزان محصول
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
extremum	حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
ultimate compressive strength	حداکثر مقاومت دربرابر فشار
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
brushes	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brush	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
transition level	سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
vertex height	قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
speed limit	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
road capacity	کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
to put one's best foot formost <idiom>	حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
to rack rent	حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
speed limits	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
mean distance	فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
permissible velocity	حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com