Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
permissible velocity |
حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند |
|
|
Other Matches |
|
channel capacity |
حداکثر جریانی که از یک کانال عبور میکند بدون لبریز شدن |
flank speed |
حداکثر سرعت |
maximum speed |
حداکثر سرعت |
flat out |
حداکثر سرعت |
full speed |
حداکثر سرعت |
peak speed |
حداکثر سرعت |
pron to |
با حداکثر سرعت ممکن |
sprint |
با حداکثر سرعت دویدن |
sprinted |
با حداکثر سرعت دویدن |
sprints |
با حداکثر سرعت دویدن |
flank speed |
حداکثر سرعت قایق |
endurance time |
سرعت حداکثر مداوم |
layer depth |
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد |
hard charge |
بشدت و حداکثر سرعت راندن |
hull speed |
حداکثر سرعت نظری قایق |
brushes |
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه |
speed limits |
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره |
brush |
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه |
speed limit |
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره |
supercharge |
خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید |
mach trim compensator |
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار |
rod float |
تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور |
gauging station |
ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه |
quamdiu bene se gesserit |
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد |
gauging section |
مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود |
channeled |
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است |
channel |
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است |
channelled |
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است |
channels |
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است |
channeling |
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است |
channel |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
channeling |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
channels |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
channelled |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
channeled |
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند |
queue |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
queued |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
queueing |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
queues |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
bed levels |
نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال |
bra |
سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند |
bras |
سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند |
max min system |
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد |
absit omen |
خدا نکند |
God (Heaven) forbid! |
خدا نکند ! |
heaven f. |
خدا نکند |
god defend |
خدا نکند |
maximal aerobic power |
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی |
maximal oxygen consumption |
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی |
maximal oxygen uptake |
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی |
polarities |
و قطعه کار نکند |
polarity |
و قطعه کار نکند |
He wouldnt dare refuse. |
سگ کیست که قبول نکند |
He is not dead by any chance , is he ? |
نکند مرده باشد ؟ |
capacity cost |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
combined speed indicator |
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب |
speed ring |
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما |
inflow ratio |
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها |
You are not pulling my leg , are you ? |
نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟ |
malfunctioning |
آنچه خوب کار نکند |
malfunctions |
آنچه کامل کار نکند |
malfunctions |
آنچه درست کار نکند |
malfunctioned |
آنچه درست کار نکند |
malfunctioned |
آنچه کامل کار نکند |
malfunction |
آنچه کامل کار نکند |
malfunction |
آنچه درست کار نکند |
burning rate |
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت |
indicated airspeed |
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما |
dragged |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
drag |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
drags |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
inerrably |
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند |
She wI'll be a loser if she refuses. |
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته |
true air speed |
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان |
machine number |
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت |
rate of flame propagation |
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق |
tachometer |
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج |
the eye is bigger than the belly <proverb> |
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ |
proselte of the gate |
کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند |
Until a man has shown humility he cannot attain gr. <proverb> |
آدم تا کوچکى نکند به بزرگى نمى رسد . |
variable ratio |
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند |
rate of pouring |
سرعت سیلان سرعت جاری شدن |
muzzle velocity |
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله |
He has vowed not to gamble again. |
پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند. |
one level address |
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند |
input |
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود |
inputted |
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود |
trump card <idiom> |
استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند |
back level |
نمونه اولیه محصول که ممکن است توابعی را پشتیبانی نکند |
defaulted |
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد |
raker |
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند |
defaults |
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد |
default |
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد |
defaulting |
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد |
for next loop |
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند |
basic |
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند |
basics |
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند |
hold |
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند |
holds |
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند |
support |
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد |
chocked nozzle |
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است |
accelerates |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerating |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerated |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
subsonic |
با سرعت کمتر از سرعت صوت |
accelerate |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
mach hold |
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
zero wait state |
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود |
defaulting |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
defaulted |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
defaults |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
default |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
air plot wind velocity |
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده |
cut off velocity |
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک |
transonic |
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
viruses |
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند |
virus |
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند |
airspeed |
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش |
declared speed |
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان |
airspeeds |
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش |
collapse pressure |
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند |
apprenticeship |
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند |
apprenticeships |
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند |
supersonic |
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت |
endurance |
حداکثر |
outsides |
حداکثر |
outside |
حداکثر |
peaks |
حداکثر |
uttermost |
حداکثر |
peaking |
حداکثر |
maximum |
حداکثر |
maximal |
حداکثر |
peak |
حداکثر |
command speed |
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما |
ground speed |
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین |
sustained rate |
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم |
aircraft block speed |
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی |
maximum ratings |
مقدار حداکثر |
wage ceiling |
حداکثر دستمزد |
peak voltage |
ولتاژ حداکثر |
maximum detector |
اشکارساز حداکثر |
maximum efficiency |
راندمان حداکثر |
maximum deflection |
انحراف حداکثر |
maximum prr ermissible |
مجاز حداکثر |
price ceilings |
حداکثر قیمت |
maximum profit |
حداکثر سود |
maximum price |
حداکثر بها |
maximum deviation |
انحراف حداکثر |
maximum efficiency |
حداکثر کارائی |
peak load |
بار حداکثر |
maximum thermometer |
گرماسنج حداکثر |
maximum duration |
زمان حداکثر |
maximum value |
مقدار حداکثر |
maximum work |
کار حداکثر |
maximum frequency |
فرکانس حداکثر |
maximum density |
حداکثر تراکم |
maximum energy |
انرژی حداکثر |
maximum gain |
تقویت حداکثر |
optimum height |
حداکثر ارتفاع |
peak demand |
حداکثر تقاضا |
peak load |
حداکثر بار |
maximum slope |
حداکثر شیب |
peak output |
حداکثر تولید |
global maximum |
حداکثر مطلق |
maximum power demand |
مصرف حداکثر |
maximum amplitude |
دامنه حداکثر |
payload |
حداکثر بار |
maximum moment |
حداکثر لنگر |
payloads |
حداکثر بار |
maximum load |
بار حداکثر |
peak |
حداکثر کاکل |
peaking |
حداکثر کاکل |
peaks |
حداکثر کاکل |
maximization |
به حداکثر رسانیدن |
maximal |
وابسته به حداکثر |
relative maximum |
حداکثر نسبی |
submaximal |
زیر حداکثر |
supercharge |
خرج حداکثر |
maximum limited stress |
تنش حداکثر |
intensity maximum |
حداکثر شدت |
full bore |
حداکثر تلاش |
maximum available powere |
توان حداکثر |
maximum capacity |
فرفیت حداکثر |
maximum demand |
بار حداکثر |
high tide |
حداکثر مد دریا |
peak current |
جریان حداکثر |
maximum performance |
کارایی حداکثر |
maximum performance |
عملکرد حداکثر |
maximum current |
جریان حداکثر |
high tides |
حداکثر مد دریا |
maximum output |
خروجی حداکثر |
maximum of intensity |
حداکثر شدت |
ultimate bearing capacity |
حداکثر فشار متحمل پی |
principle of miximum overlap |
اصل حداکثر همپوشانی |
maximum current rating |
جریان نامی حداکثر |