English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
flank speed حداکثر سرعت قایق
Search result with all words
hull speed حداکثر سرعت نظری قایق
Other Matches
flat out حداکثر سرعت
flank speed حداکثر سرعت
maximum speed حداکثر سرعت
peak speed حداکثر سرعت
full speed حداکثر سرعت
endurance time سرعت حداکثر مداوم
sprint با حداکثر سرعت دویدن
sprinted با حداکثر سرعت دویدن
pron to با حداکثر سرعت ممکن
sprints با حداکثر سرعت دویدن
hard charge بشدت و حداکثر سرعت راندن
layer depth که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
speed limits حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
brushes به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
permissible velocity حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
speed limit حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
brush به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
supercharge خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
mach trim compensator دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
speedboats قایق موتوری سرعت
speedboat قایق موتوری سرعت
drag boat قایق موتوری مسابقه سرعت
planing hull بدنه قایق که در سرعت زیاداز اب بیرون می اید
privileged مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
dump شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
pinches محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
canopy روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
max min system سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
showboat قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
endurance حداکثر
uttermost حداکثر
outside حداکثر
outsides حداکثر
peaking حداکثر
peak حداکثر
maximum حداکثر
peaks حداکثر
maximal حداکثر
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
maximum output خروجی حداکثر
peak load بار حداکثر
high tides حداکثر مد دریا
maximum efficiency راندمان حداکثر
peak output حداکثر تولید
peak load حداکثر بار
price ceilings حداکثر قیمت
peak حداکثر کاکل
payloads حداکثر بار
payload حداکثر بار
maximum detector اشکارساز حداکثر
maximum duration زمان حداکثر
maximum efficiency حداکثر کارائی
peak voltage ولتاژ حداکثر
maximum energy انرژی حداکثر
maximum moment حداکثر لنگر
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
maximum performance کارایی حداکثر
maximum profit حداکثر سود
maximum of intensity حداکثر شدت
maximum price حداکثر بها
maximum thermometer گرماسنج حداکثر
maximum value مقدار حداکثر
maximum work کار حداکثر
maximum load بار حداکثر
wage ceiling حداکثر دستمزد
maximum frequency فرکانس حداکثر
maximum power demand مصرف حداکثر
maximum gain تقویت حداکثر
maximum ratings مقدار حداکثر
high tide حداکثر مد دریا
maximum slope حداکثر شیب
maximum limited stress تنش حداکثر
maximum performance عملکرد حداکثر
peak demand حداکثر تقاضا
maximum available powere توان حداکثر
submaximal زیر حداکثر
full bore حداکثر تلاش
maximal وابسته به حداکثر
maximum density حداکثر تراکم
maximum capacity فرفیت حداکثر
supercharge خرج حداکثر
maximum current جریان حداکثر
peak current جریان حداکثر
optimum height حداکثر ارتفاع
global maximum حداکثر مطلق
maximum deflection انحراف حداکثر
relative maximum حداکثر نسبی
peaking حداکثر کاکل
maximum demand بار حداکثر
maximum amplitude دامنه حداکثر
maximization به حداکثر رسانیدن
maximum deviation انحراف حداکثر
intensity maximum حداکثر شدت
peaks حداکثر کاکل
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
maximum load بار گذاری حداکثر
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
utility maximization به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
ultimate bearing capacity حداکثر فشار متحمل پی
maximum modulating frequency فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum natality حداکثر زاد و ولد
maximum output voltage ولتاژ خروجی حداکثر
maximum wavelength طول موج حداکثر
principle of miximum overlap اصل حداکثر همپوشانی
maximum operating voltage ولتاژ کار حداکثر
traffic peak حداکثر عبور و مرور
angle of repose حداکثر شیب استقرار
maximum permissible voltage ولتاژ مجاز حداکثر
maximum ratings مقدار نامی حداکثر
maximum take off weight حداکثر وزن برخاستن
maximum reverse r.m.s. voltage ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum temperature درجه حرارت حداکثر
maximum scattering angle زاویه پراکندگی حداکثر
maximum sound pressure فشار صوت حداکثر
breaking load حداکثر تحمل بار
high water حداکثر ارتفاع اب مد دریا
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
utmost منتهای کوشش حداکثر
utmost good faith حداکثر حسن نیت
closed height حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum power gain تقویت توان حداکثر
maximum power operation کار با توان حداکثر
ceiling prices حداکثر قیمت قانونی
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
low tide حداکثر جذر دریا
profit maximization به حداکثر رسانیدن سود
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
maximum stock حداکثر موجودی انبار
maximum light transmission انتقال نور حداکثر
maximum control current جریان کنترل حداکثر
full blast <adv.> در حداکثر قدرت یا شدت
maximum gate trigger voltage ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current جریان احتراق حداکثر
at full blast <adv.> در حداکثر قدرت یا شدت
daily flood peak حداکثر سیل روزانه
extreme حداکثر درمنتهی الیه
maximum current rating جریان نامی حداکثر
maximum flexibility خمش پذیری حداکثر
maximum in power gain تقویت قدرت حداکثر
maximum direction finding جهت یابی حداکثر
maximum and minimum thermometer گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum demand pointer عقربه مصرف حداکثر
maxvo حداکثر توان هوازی
maximum demand meter حداکثر مقدار سنج
marginal حداکثر نزدیک به انتها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com