Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
hull speed
حداکثر سرعت نظری قایق
Other Matches
flank speed
حداکثر سرعت قایق
peak speed
حداکثر سرعت
full speed
حداکثر سرعت
maximum speed
حداکثر سرعت
flat out
حداکثر سرعت
flank speed
حداکثر سرعت
sprints
با حداکثر سرعت دویدن
endurance time
سرعت حداکثر مداوم
sprinted
با حداکثر سرعت دویدن
sprint
با حداکثر سرعت دویدن
pron to
با حداکثر سرعت ممکن
hard charge
بشدت و حداکثر سرعت راندن
layer depth
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
speed limits
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
speed limit
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
brushes
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
permissible velocity
حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
brush
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
supercharge
خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
mach trim compensator
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
speedboats
قایق موتوری سرعت
speedboat
قایق موتوری سرعت
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
planing hull
بدنه قایق که در سرعت زیاداز اب بیرون می اید
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
theorization
تحقیقات نظری استدلال نظری
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
pinch
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
armchair
نظری
indiscrimination
بی نظری
opinionative
نظری
armchairs
نظری
visionaries
نظری
theoretical
نظری
theoretic
نظری
visionary
نظری
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
theoretical span
دهانه نظری
expected value
مقدار نظری
parochialism
کوته نظری
theoretical type
سنخ نظری
latitudinarianism
وسیع نظری
oversights
اشتباه نظری
a priori
تئوری و نظری
theoretical setting
غروب نظری
peninsularity
تنگ نظری
theoretical rising
طلوع نظری
dogmatic theology
لاهوت نظری
spans
دهانه نظری
metapolitics
سیاسیات نظری
unique in every sense of the word
از هر نظری بی مانند
theoretical competition
رقابت نظری
notionalist
عالم نظری
erotics
عشق نظری
narrow minddedness
کوتع نظری
subjectivism
حالت نظری
theories
علم نظری
theories
اصول نظری
metaphsics
فلسفه نظری
theories
تحقیقات نظری
span
دهانه نظری
theory
تحقیقات نظری
theory
علم نظری
theoretical chemistry
شیمی نظری
theory
اصول نظری
objectivity
اصل بی نظری
objectivity
بیطرفی و بی نظری
spanning
دهانه نظری
spanned
دهانه نظری
sight check
مقابله نظری
insularism
تنگ نظری
oversight
اشتباه نظری
in theory
درعلم نظری
pure mathematics
ریاضیات نظری
theoretical mode
نمای نظری
inspectional
نظری دیدنی
theoretical plate
بشقابک نظری
illiberal views
تنگ نظری
provinciality
تنگ نظری
theoretical value
مقدار نظری
theoretical frequency
بسامد نظری
revisionary
تجدید نظری
theorizing
استدلال نظری کردن
theorised
استدلال نظری کردن
theorizes
تحقیقات نظری کردن
theorised
تحقیقات نظری کردن
short sighted
ناشی از کوته نظری
visionaries
وابسته بدلایل نظری
visionary
وابسته بدلایل نظری
theorize
استدلال نظری کردن
theorized
استدلال نظری کردن
notionalist
هواخواه استدلال نظری
theorizes
استدلال نظری کردن
theorising
تحقیقات نظری کردن
theorising
استدلال نظری کردن
notionalist
متخصص علوم نظری
theorize
تحقیقات نظری کردن
theorises
تحقیقات نظری کردن
theorises
استدلال نظری کردن
theorizing
تحقیقات نظری کردن
theorists
طرفدار استدلال نظری
theoretics
تحقیقات نظری در علوم
dogmatics
علم الهیات نظری
theorized
تحقیقات نظری کردن
A comparison of theory and practice.
مقایسه ای از نظری و عمل.
that is a good idea
خوب نظری است
theorist
طرفدار استدلال نظری
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
short sight
نزدیک بینی کوتاه نظری
theorist
متخصص علوم نظری نگرشگر
height equivalent of theroretical plate
ارتفاع معادل بشقابک نظری
theorists
متخصص علوم نظری نگرشگر
doctrinal
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
to make a remark
حرفی زدن افهار نظری کردن
There is no disagreement among us.
اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
to theorize
[about something]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
pedantize
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
thermostatics
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
I wI'll not comment on this issue.
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
kinetic theory of heat
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
inquisition
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
h.e.t.p
plate theoretical equivalentof height ارتفاع معادل بشقابک نظری
peaks
حداکثر
peaking
حداکثر
outside
حداکثر
outsides
حداکثر
peak
حداکثر
maximum
حداکثر
endurance
حداکثر
maximal
حداکثر
uttermost
حداکثر
What does Main Street think of this policy?
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
peak
حداکثر کاکل
maximum work
کار حداکثر
maximal
وابسته به حداکثر
maximization
به حداکثر رسانیدن
maximum slope
حداکثر شیب
maximum performance
کارایی حداکثر
price ceilings
حداکثر قیمت
maximum gain
تقویت حداکثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com