Dictiornary-Farsi | حداکثر شیب استقرار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
angle of repose	حداکثر شیب استقرار


Other Matches

prepositions	استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
preposition	استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pitch	استقرار
downloading	استقرار
settlement	استقرار
establishment	استقرار
establishments	استقرار
sessility	استقرار
solidification	استقرار
stability	استقرار
localization	استقرار
pitches	استقرار
mounting	استقرار
installations	استقرار
installation	استقرار
colony	استقرار
settlements	استقرار
angle of repose	زاویه استقرار
stanchion	سکوی استقرار
centralisation	استقرار درمرکز
confirmation	تثبیت استقرار
centralization	استقرار درمرکز
seated	سکوی استقرار
seat	سکوی استقرار
positioning band	حلقه استقرار
reintegration	استقرار مجدد
tent striking	فرمان ضد استقرار
permanent emplacement	استقرار دایمی
lodgment area	منطقه استقرار
delocalization	عدم استقرار
crimping groove	شیار استقرار
yoke	دوشاخه استقرار
yoke	پایه استقرار
station	استقرار یافتن
stationed	استقرار یافتن
stations	استقرار یافتن
seats	سکوی استقرار
restoration	استقرار مجدد
posteriori	ازراه استقرار
seating	محل استقرار نشیمن
automatic font downloading	استقرار خودکار فونت
equatorial mounting	استقرار معدل النهاری
downloading utility	برنامه کمکی استقرار
network topology	چگونگی استقرار شبکه
lodgement	منزل گیری استقرار
set up	اماده بکار استقرار
alt azimuth mounting	استقرار سمت- ارتفاعی
setting ring	حلقه استقرار یا ثبات
lodgment	منزل گیری استقرار
downloadable font	فونت قابل استقرار در حافظه
anchor line cable	کابل استقرار چتردر هواپیما
location of industry	تعیین محل استقرار صنعت
settling rounds	تیر استقرار قنداق توپ
metacenter	نقطه استقرار وثبات یاتوازن
disposition	استقرار یکانها و اماد درمنطقه
make up <idiom>	استقرار وسایل تزئین وآرایش
cannelure	شیار استقرار پوکه روی گلوله
gun post	سوراخ محل استقرار لوله توپ
location theory	نظریه تعیین محل استقرار صنعت
sponson	سکوی استقرار توپ روی برجک
settle	مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settles	مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
cannelure	شیار استقرار روکش گلوله ثاقب
steric	وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
trailer camp	محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court	محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
rack space	محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
trailer park	محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
endurance	حداکثر
outside	حداکثر
outsides	حداکثر
maximal	حداکثر
peaks	حداکثر
peaking	حداکثر
uttermost	حداکثر
maximum	حداکثر
peak	حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum moment	حداکثر لنگر
peak current	جریان حداکثر
maximal	وابسته به حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximization	به حداکثر رسانیدن
submaximal	زیر حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
wage ceiling	حداکثر دستمزد
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum value	مقدار حداکثر
maximum work	کار حداکثر
supercharge	خرج حداکثر
optimum height	حداکثر ارتفاع
peak demand	حداکثر تقاضا
peak load	حداکثر بار
peak load	بار حداکثر
peak output	حداکثر تولید
peak speed	حداکثر سرعت
peak voltage	ولتاژ حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum slope	حداکثر شیب
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
price ceilings	حداکثر قیمت
high tide	حداکثر مد دریا
full speed	حداکثر سرعت
high tides	حداکثر مد دریا
full bore	حداکثر تلاش
payload	حداکثر بار
payloads	حداکثر بار
peak	حداکثر کاکل
flank speed	حداکثر سرعت
flat out	حداکثر سرعت
peaking	حداکثر کاکل
peaks	حداکثر کاکل
global maximum	حداکثر مطلق
intensity maximum	حداکثر شدت
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
ceiling price	حداکثر قیمت قانونی
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maxvo	حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo	حداکثر توان هوازی
breaking load	حداکثر تحمل بار
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
ceiling prices	حداکثر قیمت قانونی
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
closed height	حداکثر ارتفاع لیفتراک
daily flood peak	حداکثر سیل روزانه
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
extreme	حداکثر درمنتهی الیه
sprinted	با حداکثر سرعت دویدن
ultimate bearing capacity	حداکثر فشار متحمل پی
utility maximization	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
utmost good faith	حداکثر حسن نیت
at full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
sprints	با حداکثر سرعت دویدن
low tide	حداکثر جذر دریا
marginal	حداکثر نزدیک به انتها
utmost	منتهای کوشش حداکثر
principle of miximum overlap	اصل حداکثر همپوشانی
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
pron to	با حداکثر سرعت ممکن
full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
sprint	با حداکثر سرعت دویدن
high water	حداکثر ارتفاع اب مد دریا
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
high run	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
endurance time	سرعت حداکثر مداوم
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
flank speed	حداکثر سرعت قایق
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر