Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
ultimate bearing capacity |
حداکثر فشار متحمل پی |
|
|
Other Matches |
|
maximum sound pressure |
فشار صوت حداکثر |
ultimate compressive strength |
حداکثر مقاومت دربرابر فشار |
absolute ceiling |
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد |
max min system |
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد |
sufferer |
متحمل |
sustainer |
متحمل |
sufferers |
متحمل |
defray |
متحمل شدن |
stick out |
متحمل شدن |
obtruding |
متحمل شدن بر |
obtrudes |
متحمل شدن بر |
obtrude |
متحمل شدن بر |
bolsterup |
متحمل شده |
sustains |
متحمل شدن |
sustained |
متحمل شدن |
sustain |
متحمل شدن |
defrays |
متحمل شدن |
defraying |
متحمل شدن |
defrayed |
متحمل شدن |
tolerant |
شخص متحمل |
pass through |
متحمل شدن |
tolerantly |
شخص متحمل |
obtruded |
متحمل شدن بر |
maximal oxygen uptake |
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی |
maximal aerobic power |
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی |
maximal oxygen consumption |
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی |
cabin pressure |
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون |
probable error |
خطای متحمل [ریاضی] |
put-up |
متحمل شدن برگزیدن |
to sustain a loss |
متحمل خسارت شدن |
undergo |
متحمل چیزی شدن |
undergoing |
متحمل چیزی شدن |
put up |
متحمل شدن برگزیدن |
undergone |
متحمل چیزی شدن |
undergoes |
متحمل چیزی شدن |
capacity cost |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
pressurized cabin |
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار |
incurs |
متحمل شدن وارد امدن |
bearing support |
تکیه گاه متحمل بار |
incurring |
متحمل شدن وارد امدن |
incurred |
متحمل شدن وارد امدن |
incur |
متحمل شدن وارد امدن |
To go to great expenses . |
خرج زیادی را متحمل شدن |
compensating relief valve |
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است |
To incur some heavy expenses. |
مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن ) |
pitot static system |
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است |
pore pressure |
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی |
To experience great hardships. |
سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن ) |
working lead |
بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود |
cabin pressurization safety valve |
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین |
compressor pressure ratio |
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان |
isopiestic |
دارای فشار یکسان خط هم فشار |
landing wires |
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود |
lift strut |
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند |
lift wire |
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند |
low head plant |
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف |
piezoelectric |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
energy absorber |
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار |
disclaimers |
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد |
disclaimer |
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد |
impluse level |
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای |
high voltage transformer |
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی |
maximum |
حداکثر |
uttermost |
حداکثر |
outsides |
حداکثر |
peaks |
حداکثر |
maximal |
حداکثر |
peak |
حداکثر |
outside |
حداکثر |
endurance |
حداکثر |
peaking |
حداکثر |
maximum profit |
حداکثر سود |
maximum speed |
حداکثر سرعت |
peak |
حداکثر کاکل |
maximum price |
حداکثر بها |
peaking |
حداکثر کاکل |
payload |
حداکثر بار |
payloads |
حداکثر بار |
peaks |
حداکثر کاکل |
maximum prr ermissible |
مجاز حداکثر |
maximum ratings |
مقدار حداکثر |
flank speed |
حداکثر سرعت |
flat out |
حداکثر سرعت |
submaximal |
زیر حداکثر |
peak demand |
حداکثر تقاضا |
peak load |
حداکثر بار |
peak output |
حداکثر تولید |
peak voltage |
ولتاژ حداکثر |
relative maximum |
حداکثر نسبی |
price ceilings |
حداکثر قیمت |
full bore |
حداکثر تلاش |
full speed |
حداکثر سرعت |
peak load |
بار حداکثر |
maximum slope |
حداکثر شیب |
peak speed |
حداکثر سرعت |
maximum thermometer |
گرماسنج حداکثر |
maximum value |
مقدار حداکثر |
maximum work |
کار حداکثر |
supercharge |
خرج حداکثر |
global maximum |
حداکثر مطلق |
optimum height |
حداکثر ارتفاع |
wage ceiling |
حداکثر دستمزد |
maximum frequency |
فرکانس حداکثر |
maximum capacity |
فرفیت حداکثر |
maximum current |
جریان حداکثر |
maximum of intensity |
حداکثر شدت |
peak current |
جریان حداکثر |
maximum density |
حداکثر تراکم |
maximum moment |
حداکثر لنگر |
maximum deflection |
انحراف حداکثر |
maximum deviation |
انحراف حداکثر |
maximum demand |
بار حداکثر |
maximum detector |
اشکارساز حداکثر |
maximum duration |
زمان حداکثر |
maximum efficiency |
حداکثر کارائی |
maximum efficiency |
راندمان حداکثر |
maximum gain |
تقویت حداکثر |
maximum load |
بار حداکثر |
maximum limited stress |
تنش حداکثر |
intensity maximum |
حداکثر شدت |
maximum available powere |
توان حداکثر |
maximal |
وابسته به حداکثر |
maximum power demand |
مصرف حداکثر |
maximization |
به حداکثر رسانیدن |
maximum amplitude |
دامنه حداکثر |
maximum performance |
کارایی حداکثر |
maximum performance |
عملکرد حداکثر |
maximum energy |
انرژی حداکثر |
high tides |
حداکثر مد دریا |
maximum output |
خروجی حداکثر |
high tide |
حداکثر مد دریا |
pitot pressure |
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج |
clear one's ears |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
sprint |
با حداکثر سرعت دویدن |
sprinted |
با حداکثر سرعت دویدن |
ceiling prices |
حداکثر قیمت قانونی |
sprints |
با حداکثر سرعت دویدن |
flank speed |
حداکثر سرعت قایق |
ceiling price |
حداکثر قیمت قانونی |
peak strenght |
حداکثر استعداد مجاز |
closed height |
حداکثر ارتفاع لیفتراک |
maximum in power gain |
تقویت قدرت حداکثر |
maximum input frequency |
فرکانس ورودی حداکثر |
maximum gate trigger voltage |
ولتاژ احتراق حداکثر |
maximum scattering angle |
زاویه پراکندگی حداکثر |
endurance time |
سرعت حداکثر مداوم |
maximum landing weight |
حداکثر وزن فرود |
daily flood peak |
حداکثر سیل روزانه |
maximum flexibility |
خمش پذیری حداکثر |
maximum and minimum thermometer |
گرماسنج حداقل و حداکثر |
maximum demand meter |
حداکثر مقدار سنج |
maximum allowable concentration |
حداکثر غلظت مجاز |
traffic peak |
حداکثر عبور و مرور |
utmost good faith |
حداکثر حسن نیت |
utility maximization |
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت |
marginal |
حداکثر نزدیک به انتها |
utmost |
منتهای کوشش حداکثر |
high water |
حداکثر ارتفاع اب مد دریا |
maximum control current |
جریان کنترل حداکثر |
principle of miximum overlap |
اصل حداکثر همپوشانی |
profit maximization |
به حداکثر رسانیدن سود |
pron to |
با حداکثر سرعت ممکن |
maximum direction finding |
جهت یابی حداکثر |
low tide |
حداکثر جذر دریا |
maximum demand pointer |
عقربه مصرف حداکثر |
breaking load |
حداکثر تحمل بار |
maximum current rating |
جریان نامی حداکثر |
extreme |
حداکثر درمنتهی الیه |
maximum light transmission |
انتقال نور حداکثر |
full blast <adv.> |
در حداکثر قدرت یا شدت |
maximum probility detection |
تعیین احتمال حداکثر |
maxvo |
حداکثر اکسیژن مصرفی |
angle of repose |
حداکثر شیب استقرار |
maximum operating voltage |
ولتاژ کار حداکثر |
at full blast <adv.> |
در حداکثر قدرت یا شدت |
maximum power operation |
کار با توان حداکثر |
maximum output voltage |
ولتاژ خروجی حداکثر |
maximum permissible load |
بار مجاز حداکثر |
maximum natality |
حداکثر زاد و ولد |
maximum wavelength |
طول موج حداکثر |
maximum modulating frequency |
فرکانس حداکثر مدولاسیون |
maximum reverse r.m.s. voltage |
ولتاژ سد موثر حداکثر |
maximum ratings |
مقدار نامی حداکثر |
high run |
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد |
maximum load |
بار گذاری حداکثر |
maximum liklihood method |
روش حداکثر احتمال |
maximum stock |
حداکثر موجودی انبار |
maximum take off weight |
حداکثر وزن برخاستن |
maximum temperature |
درجه حرارت حداکثر |
maxvo |
حداکثر توان هوازی |
maximum permissible voltage |
ولتاژ مجاز حداکثر |
maximum power gain |
تقویت توان حداکثر |
maximum gate trigger current |
جریان احتراق حداکثر |
capacity load |
حداکثر فرفیت بارگیری ناو |
maximum surface temperature |
درجه حرارت سطحی حداکثر |
powers |
حداکثر تلاش در کمترین زمان |
great tropic range |
حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی |
maximum range |
حداکثر برد جنگ افزار |
maximum r.m.s. on state current |
جریان رفت موثر حداکثر |
maximum forward r.m.s. on state current |
جریان رفت موثر حداکثر |