English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
ramp weight حداکثر وزن ممکن هواپیما
Other Matches
pron to با حداکثر سرعت ممکن
optimize کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
prudent limit of patrol حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of endurance حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
liners باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
mach trim compensator دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
cylinder baffles صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
design landing weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
perpetuting testtimony تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
cantilever ratio نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
max min system سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
maximum حداکثر
uttermost حداکثر
peak حداکثر
peaks حداکثر
outside حداکثر
outsides حداکثر
endurance حداکثر
peaking حداکثر
maximal حداکثر
thinkable ممکن
makable <adj.> ممکن
posse ممکن
doable <adj.> ممکن
workable <adj.> ممکن
makable [spv. makeable] <adj.> ممکن
makeable <adj.> ممکن
posses ممکن
possible [doable, feasible] <adj.> ممکن
achievable <adj.> ممکن
practicable <adj.> ممکن
possible ممکن
feasible <adj.> ممکن
contrivable <adj.> ممکن
executable <adj.> ممکن
conceivable ممکن
feasible ممکن
manageable <adj.> ممکن
high tide حداکثر مد دریا
maximum performance عملکرد حداکثر
maximum performance کارایی حداکثر
high tides حداکثر مد دریا
maximum output خروجی حداکثر
wage ceiling حداکثر دستمزد
maximum of intensity حداکثر شدت
maximum moment حداکثر لنگر
maximum load بار حداکثر
relative maximum حداکثر نسبی
maximum power demand مصرف حداکثر
peak load حداکثر بار
peak load بار حداکثر
maximum work کار حداکثر
peak output حداکثر تولید
maximum thermometer گرماسنج حداکثر
peak speed حداکثر سرعت
peak voltage ولتاژ حداکثر
optimum height حداکثر ارتفاع
maximum speed حداکثر سرعت
maximum slope حداکثر شیب
price ceilings حداکثر قیمت
flat out حداکثر سرعت
maximum ratings مقدار حداکثر
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
maximum profit حداکثر سود
maximum price حداکثر بها
maximum value مقدار حداکثر
peak demand حداکثر تقاضا
peaks حداکثر کاکل
maximum efficiency حداکثر کارائی
maximum duration زمان حداکثر
peak حداکثر کاکل
maximum detector اشکارساز حداکثر
maximum density حداکثر تراکم
maximum amplitude دامنه حداکثر
maximum demand بار حداکثر
maximum deviation انحراف حداکثر
maximum deflection انحراف حداکثر
peaking حداکثر کاکل
peak current جریان حداکثر
maximum current جریان حداکثر
maximum capacity فرفیت حداکثر
maximum available powere توان حداکثر
maximum efficiency راندمان حداکثر
maximization به حداکثر رسانیدن
maximum limited stress تنش حداکثر
intensity maximum حداکثر شدت
maximal وابسته به حداکثر
supercharge خرج حداکثر
submaximal زیر حداکثر
global maximum حداکثر مطلق
full speed حداکثر سرعت
full bore حداکثر تلاش
payloads حداکثر بار
maximum gain تقویت حداکثر
maximum frequency فرکانس حداکثر
maximum energy انرژی حداکثر
flank speed حداکثر سرعت
payload حداکثر بار
impracticable <adj.> غیر ممکن
inexecutable <adj.> غیر ممکن
unfeasible <adj.> غیر ممکن
as far as possible هر چه ممکن است
to be posible ممکن بودن
possible capacity گنجایش ممکن
ternary با سه حالت ممکن
probable error خطای ممکن
available ممکن الحصول
possibility چیز ممکن شق
impossible غیر ممکن
possibilities چیز ممکن شق
warnings توجه به خط ر ممکن
interactive را ممکن میکند
warning توجه به خط ر ممکن
perchance ممکن است
perhaps ممکن است
multilevel با مقادیر ممکن
mayhap ممکن است
maximum input frequency فرکانس ورودی حداکثر
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
maximum landing weight حداکثر وزن فرود
maximum light transmission انتقال نور حداکثر
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
maximum load بار گذاری حداکثر
maximum modulating frequency فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum direction finding جهت یابی حداکثر
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
maximum in power gain تقویت قدرت حداکثر
maximum gate trigger current جریان احتراق حداکثر
traffic peak حداکثر عبور و مرور
angle of repose حداکثر شیب استقرار
maximum and minimum thermometer گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum control current جریان کنترل حداکثر
maximum current rating جریان نامی حداکثر
maximum gate trigger voltage ولتاژ احتراق حداکثر
maximum demand meter حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer عقربه مصرف حداکثر
extreme حداکثر درمنتهی الیه
maximum flexibility خمش پذیری حداکثر
marginal حداکثر نزدیک به انتها
maximum natality حداکثر زاد و ولد
endurance time سرعت حداکثر مداوم
maximum stock حداکثر موجودی انبار
ceiling price حداکثر قیمت قانونی
ceiling prices حداکثر قیمت قانونی
maximum take off weight حداکثر وزن برخاستن
closed height حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum temperature درجه حرارت حداکثر
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
maximum wavelength طول موج حداکثر
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
daily flood peak حداکثر سیل روزانه
maximum sound pressure فشار صوت حداکثر
breaking load حداکثر تحمل بار
maximum scattering angle زاویه پراکندگی حداکثر
maximum operating voltage ولتاژ کار حداکثر
maximum output voltage ولتاژ خروجی حداکثر
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com