English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
probability limits حدود احتمالی
Other Matches
contingency عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingencies عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingency option program برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
eventual احتمالی
contingency احتمالی
even tual احتمالی
probable احتمالی
contingencies احتمالی
probabilistic احتمالی
possibly <adv.> احتمالی
contingently <adv.> احتمالی
conceivably <adv.> احتمالی
as may be the case <adv.> احتمالی
risked خطر احتمالی
contingency plan طرح احتمالی
contingent liabilities بدهیهای احتمالی
contingent liability بدهی احتمالی
contingent profit منفعت احتمالی
gambling خطر احتمالی
risking خطر احتمالی
acatalepsy فلسفهء احتمالی
adventures خطر احتمالی
adventure خطر احتمالی
risks خطر احتمالی
risk خطر احتمالی
contenders برنده احتمالی
presumptive فرضی احتمالی
probabilism احتمالی نگری
probabilistic model مدل احتمالی
probable error خطای احتمالی
ramifications تبعات احتمالی
probabilistic model الگوی احتمالی
prospect مشتری احتمالی
prospected مشتری احتمالی
prospecting مشتری احتمالی
probable error اشتباه احتمالی
prospects مشتری احتمالی
contender برنده احتمالی
PE خطای احتمالی
probability cost بهای احتمالی
vertical probable error اشتباه احتمالی قائم
likeliest باور کردنی احتمالی
break up of the a proposed marriage به هم خوردن ازدواج احتمالی
likely باور کردنی احتمالی
contingency plan طرح عملیات احتمالی
probabilism انتخاب وجه احتمالی
likly باور کردنی احتمالی
radial probability density چگالی شعاعی احتمالی
likelier باور کردنی احتمالی
norm point نقطه احتمالی فرود در پرش
buffer zone منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
contingent zone of fire منطقه اتش احتمالی توپخانه
contingent effects اثرات احتمالی انفجار هستهای
buffer zones منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
probable باور کردنی امر احتمالی
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
range probable error اشتباه احتمالی برد توپ
dope اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
dopes اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
contingency retention stock اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
confidence level احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
contingency support stocks اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
circular probable error دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
loading for contingencies کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
searched بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searchingly بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
armed peace حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
about <adv.> حدود
module حدود
modules حدود
neiggourhood حدود
ambit حدود
purview حدود
in the neighbourhood در حدود
scantling حدود
thereabouts در آن حدود
roughly <adv.> حدود
definition حدود
about در حدود
scope حدود
ranged حدود
realm حدود
ranges حدود
delimits حدود
compass حدود
confine حدود
well nigh در حدود
range حدود
limit حدود
neighborhoods حدود
vicinity حدود
precincts حدود
precinct حدود
neighbourhood حدود
neighbourhoods حدود
definitions حدود
confining حدود
perambulation حدود
realms حدود
tethering حدود
delimit حدود
tethered حدود
delimited حدود
delimiting حدود
tethers حدود
well-nigh در حدود
tether حدود
delimitation تحدید حدود
in round numbers 00 در حدود 001 عد د
hereabout دراین حدود
boundaries حدود چیزی
graphic limits حدود گرافیکی
vicinity در حدود در اطراف
frontiers حدود و ثغور
in the neighborhood of در حدود [ریاضی]
gamut حدود حیطه
line حدود رویه
boundary حدود چیزی
lines حدود رویه
boundary حدود یکان
boundaries حدود یکان
confinement تحدید حدود
purview of an occupation حدود کاری
therabout دران حدود
thereabouts در حدود آن وقت
delimitation تعیین حدود
within cry در حدود صد ارس
trimester در حدود سه ماه
purview حدود میدان
limit check مقابله حدود
limit of fire حدود اتش
limits of confidence حدود اطمینان
thereabout دران حدود
with in ear shot در حدود صدا رس
ranges حدود وسعت
out- خارج از حدود
outed خارج از حدود
reach وسعت حدود
reached وسعت حدود
reaches وسعت حدود
verges نزدیکی حدود
reaching وسعت حدود
verge نزدیکی حدود
yawed تجاوز از حدود
yaw تجاوز از حدود
ranges حدود محدوده
range حدود محدوده
range حدود وسعت
whereabouts درچه حدود
ranged حدود محدوده
demarcation تعیین حدود
ranged حدود وسعت
run ردپا حدود
out خارج از حدود
coextensive هم حدود وثغور
coastal frontier حدود ساحلی
confidence limits حدود اعتماد
confidence limits حدود اطمینان
periphery محیط حدود
class interval حدود طبقه
peripheries محیط حدود
runs ردپا حدود
class limits حدود طبقه
demarcated تعیین حدود کردن
delimit تعیین کردن حدود
compass حدود وثغور حوزه
delimits تعیین کردن حدود
delimiting تعیین کردن حدود
delimits تحدید حدود کردن
demarcates تعیین حدود کردن
ultra vires تجاوز از حدود اختیارات
delimited تحدید حدود کردن
abound تعیین حدود کردن
demarcating تعیین حدود کردن
thereabouts در حدود آن میزان یا تعداد
format حدود و مشخصات فرش
pegs تعیین حدود کردن
peg تعیین حدود کردن
delimited تعیین کردن حدود
whereabout حدود تقریبی مکان
delimiting تحدید حدود کردن
delimit تحدید حدود کردن
demarcate تعیین حدود کردن
orbit دور حدود فعالیت
limitation clause ماده تعیین حدود
mark out a ground تحدید حدود زمین
limitation clause عبارت تعیین حدود
tolerances حدود قابل تحمل
spheres مرتبه حدود فعالیت
outre خارج از حدود معمولی
inbound محصور در حدود معینی
orbits دور حدود فعالیت
sphere مرتبه حدود فعالیت
scope میدان و برد و حدود
orbited دور حدود فعالیت
tolerance حدود قابل تحمل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com