English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
class interval حدود طبقه
class limits حدود طبقه
Other Matches
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
stratify طبقه طبقه کردن
vicinity حدود
neighbourhood حدود
definition حدود
delimiting حدود
definitions حدود
ranged حدود
in the neighbourhood در حدود
realms حدود
realm حدود
range حدود
delimits حدود
delimited حدود
purview حدود
neighborhoods حدود
delimit حدود
neighbourhoods حدود
neiggourhood حدود
scantling حدود
confining حدود
precinct حدود
module حدود
tethers حدود
tethering حدود
about <adv.> حدود
roughly <adv.> حدود
tethered حدود
tether حدود
well-nigh در حدود
well nigh در حدود
modules حدود
ambit حدود
ranges حدود
thereabouts در آن حدود
compass حدود
scope حدود
precincts حدود
about در حدود
limit حدود
confine حدود
perambulation حدود
limit of fire حدود اتش
boundary حدود چیزی
limit check مقابله حدود
graphic limits حدود گرافیکی
hereabout دراین حدود
limits of confidence حدود اطمینان
in round numbers 00 در حدود 001 عد د
gamut حدود حیطه
vicinity در حدود در اطراف
out خارج از حدود
range حدود وسعت
ranged حدود محدوده
ranged حدود وسعت
ranges حدود محدوده
ranges حدود وسعت
whereabouts درچه حدود
confinement تحدید حدود
reaching وسعت حدود
reaches وسعت حدود
reached وسعت حدود
reach وسعت حدود
demarcation تعیین حدود
peripheries محیط حدود
runs ردپا حدود
yaw تجاوز از حدود
range حدود محدوده
out- خارج از حدود
outed خارج از حدود
coastal frontier حدود ساحلی
delimitation تعیین حدود
delimitation تحدید حدود
confidence limits حدود اطمینان
confidence limits حدود اعتماد
coextensive هم حدود وثغور
periphery محیط حدود
verges نزدیکی حدود
verge نزدیکی حدود
yawed تجاوز از حدود
run ردپا حدود
boundary حدود یکان
boundaries حدود چیزی
frontiers حدود و ثغور
thereabout دران حدود
therabout دران حدود
line حدود رویه
in the neighborhood of در حدود [ریاضی]
lines حدود رویه
purview of an occupation حدود کاری
trimester در حدود سه ماه
probability limits حدود احتمالی
thereabouts در حدود آن وقت
with in ear shot در حدود صدا رس
purview حدود میدان
within cry در حدود صد ارس
boundaries حدود یکان
pegs تعیین حدود کردن
demarcating تعیین حدود کردن
compass حدود وثغور حوزه
peg تعیین حدود کردن
format حدود و مشخصات فرش
thereabouts در حدود آن میزان یا تعداد
limitation clause ماده تعیین حدود
tolerance حدود قابل تحمل
tolerances حدود قابل تحمل
spheres مرتبه حدود فعالیت
whereabout حدود تقریبی مکان
ultra vires تجاوز از حدود اختیارات
sphere مرتبه حدود فعالیت
delimit تعیین کردن حدود
limitation clause عبارت تعیین حدود
demarcated تعیین حدود کردن
delimited تحدید حدود کردن
inbound محصور در حدود معینی
delimits تحدید حدود کردن
delimits تعیین کردن حدود
demarcate تعیین حدود کردن
delimiting تحدید حدود کردن
delimited تعیین کردن حدود
mark out a ground تحدید حدود زمین
delimiting تعیین کردن حدود
orbits دور حدود فعالیت
scope میدان و برد و حدود
outre خارج از حدود معمولی
demarcates تعیین حدود کردن
orbited دور حدود فعالیت
abound تعیین حدود کردن
orbit دور حدود فعالیت
delimit تحدید حدود کردن
as far as in me lies تا انجاکه در حدود توانایی من است
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
to override one's commission از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
ultra vires بیش از حدود اختیارات قانونی
ultra vires خارج از حدود اختیارات قانونی
range of music حدود یا میدان علم موسیقی
corrida برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
quarts پیمانهای در حدود بیک لیتر
quart پیمانهای در حدود بیک لیتر
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
transition layer منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
boundary disclaimer نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
neatline خطوط باریک حدود کناره نقشه
limit of fire حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
to make both ends meet در حدود درامد خود خرج کردن
to live beyond one's means بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
field of view حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
ultra vires بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
to mark out a ground حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
buddy line طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
iron pyrites ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
offshore در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
metric ton مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
parameter زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
parameters زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
clearance fit اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
mysticism مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
parameters اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameter کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
elastic banding روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
hard sectored دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
golf course زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf courses زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
transputer - بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند.
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
beta range حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
storey=story طبقه
folium طبقه
story=storey طبقه
straticulate طبقه طبقه
phase طبقه
rank طبقه
ranked طبقه
ranks طبقه
stepless بی طبقه
of all sorts از هر طبقه
pigeonhole طبقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com