Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
compass	حدود وثغور حوزه
Other Matches
coextensive	هم حدود وثغور
period of concentration	در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
upper memory	کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
realms	حوزه
zone	حوزه
realm	حوزه
zones	حوزه
zero field	بی حوزه
ranges	حوزه
departments	حوزه
extent	حوزه
districts	حوزه
precincts	حوزه
precinct	حوزه
circuity	حوزه
basin	حوزه
jurisdication	حوزه
basins	حوزه
aquifer	حوزه
range	حوزه
spheres	حوزه
sphere	حوزه
scope	حوزه
ranged	حوزه
district	حوزه
fields	حوزه
areas	حوزه
domain	حوزه
domains	حوزه
fielded	حوزه
field	حوزه
ambit	حوزه
department	حوزه
presidency	حوزه
area	حوزه
image field	حوزه تصویر
modules	حوزه گنجایش
chapelry	حوزه کلیسا
ground water basin	حوزه اب زیرزمینی
free field	حوزه ازاد
module	حوزه گنجایش
f.of operations	حوزه عملیات
drainge area	حوزه زهکشی
drainage basin	حوزه زهکش
apanage	حوزه درامداتفاقی
electorate	حوزه انتخابیه
magnetic fields	حوزه مغناطیسی
magnetic field	حوزه مغناطیسی
drainage area	حوزه ابخیز
circling	محفل حوزه
circles	محفل حوزه
departments	حوزه کمیته
circled	محفل حوزه
circle	محفل حوزه
electorates	حوزه انتخابیه
constituency	حوزه انتخابیه
constituency	حوزه انتخاباتی
constituencies	حوزه انتخابیه
constituencies	حوزه انتخاباتی
department	حوزه کمیته
induction field	حوزه القائی
judicature	حوزه قضایی
kingdom	حوزه اقتدار
circuits	جریان حوزه
circuits	حوزه قضائی
seepage area	حوزه تراوش
prefecture	حوزه اداری
scope of coverage	حوزه عمل
scope	قلمرو حوزه
span of control	حوزه نظارت
test bay	حوزه ازمایش
circuit	حوزه قضائی
precincts	بخش حوزه
catchment areas	حوزه ابریز
domains	حوزه دایره
domain	حوزه دایره
precinct	بخش حوزه
circuit	جریان حوزه
catchment area	حوزه ابریز
constituencies	هیات موکلان یک حوزه
poll	حوزه رای گیری
polled	حوزه رای گیری
constituency	هیات موکلان یک حوزه
polls	حوزه رای گیری
circuit	حوزه صلاحیت دادگاه
venues	حوزه صلاحیت دادگاه
venue	حوزه صلاحیت دادگاه
circuits	حوزه صلاحیت دادگاه
sees	مقر یا حوزه اسقفی
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
basins	حوزه رودخانه ابگیر
basin	حوزه رودخانه ابگیر
flooding area	حوزه سیل گیر
see	مقر یا حوزه اسقفی
bolson	حوزه ابریز بسته
catchment	حوزه ابریز مرزی
intersplere	در حوزه یکدیگر امدن
coil field	حوزه سیم پیچ
basin area	حوزه ابریز رودخانه
magnetic deflection	انحراف در حوزه مغناطیسی
catchment area	حوزه ابخیز ابگیر
active zone of well	حوزه فعال چاه
flashing	کاهش حوزه مغناطیسی
catchment areas	حوزه ابخیز ابگیر
princedom	حوزه حکومت شاهزاده
free trade area	حوزه تجارت ازاد
military area	حوزه جغرافیایی نظامی
intendancy	مدیریت حوزه مباشرت
ambit	حدود
in the neighbourhood	در حدود
thereabouts	در آن حدود
tethered	حدود
neiggourhood	حدود
purview	حدود
roughly <adv.>	حدود
scantling	حدود
about <adv.>	حدود
vicinity	حدود
tethers	حدود
tethering	حدود
tether	حدود
confine	حدود
confining	حدود
delimits	حدود
realm	حدود
ranges	حدود
definitions	حدود
definition	حدود
ranged	حدود
perambulation	حدود
delimiting	حدود
range	حدود
precinct	حدود
precincts	حدود
delimited	حدود
neighbourhoods	حدود
delimit	حدود
module	حدود
well nigh	در حدود
well-nigh	در حدود
realms	حدود
scope	حدود
compass	حدود
modules	حدود
neighbourhood	حدود
limit	حدود
neighborhoods	حدود
about	در حدود
well field	حوزه تغذیه کننده چاه
circuits	حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit	حوزه قضایی یک قاضی دور
to come within the scope of the law	در حوزه عمل قانون بودن
plural vote	رای یک تن در چند حوزه انتخابی
in round numbers 00	در حدود 001 عد د
vicinity	در حدود در اطراف
yawed	تجاوز از حدود
hereabout	دراین حدود
gamut	حدود حیطه
purview of an occupation	حدود کاری
trimester	در حدود سه ماه
purview	حدود میدان
thereabout	دران حدود
limit check	مقابله حدود
with in ear shot	در حدود صدا رس
within cry	در حدود صد ارس
boundaries	حدود یکان
limits of confidence	حدود اطمینان
probability limits	حدود احتمالی
thereabouts	در حدود آن وقت
limit of fire	حدود اتش
boundaries	حدود چیزی
boundary	حدود یکان
boundary	حدود چیزی
therabout	دران حدود
frontiers	حدود و ثغور
yaw	تجاوز از حدود
verge	نزدیکی حدود
verges	نزدیکی حدود
reaching	وسعت حدود
demarcation	تعیین حدود
ranges	حدود وسعت
ranges	حدود محدوده
run	ردپا حدود
runs	ردپا حدود
periphery	محیط حدود
in the neighborhood of	در حدود [ریاضی]
line	حدود رویه
lines	حدود رویه
peripheries	محیط حدود
reach	وسعت حدود
reached	وسعت حدود
reaches	وسعت حدود
confinement	تحدید حدود
whereabouts	درچه حدود
ranged	حدود وسعت
outed	خارج از حدود
out-	خارج از حدود
class interval	حدود طبقه
class limits	حدود طبقه
coastal frontier	حدود ساحلی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com