Dictiornary-Farsi | حدود وسعت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (5 milliseconds)

English	Persian
range	حدود وسعت
ranged	حدود وسعت
ranges	حدود وسعت


Search result with all words

reach	وسعت حدود
reached	وسعت حدود
reaches	وسعت حدود
reaching	وسعت حدود
Other Matches

upper memory	کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
size	وسعت
largeness	وسعت
sizes	وسعت
immenseness	وسعت
spaces	وسعت
to the tune of <idiom>	به وسعت
vastity	وسعت
vastness	وسعت
spaciousness	وسعت
expanses	وسعت
expanse	وسعت
purview	وسعت
roominess	وسعت
tracts	حد وسعت
tract	حد وسعت
gamut	وسعت
vastitude	وسعت
spread	وسعت
spreads	وسعت
amphleness	وسعت
extent	وسعت
comprehensiveness	وسعت
capaciousness	وسعت
broadness	وسعت
space	وسعت
expansion	وسعت
scope	وسعت
extensiveness	وسعت
floorage	وسعت کف
horizon	وسعت
horizons	وسعت
scale of project	وسعت طرح
airt	یک چهارم وسعت
breadth	وسعت نظر
your vocabulary is limited	وسعت لغت
compass	وسعت دایره
forestation	وسعت جنگل
ambit	وسعت محوطه
amplified	وسعت دادن
amplifying	وسعت دادن
limit	اندازه وسعت
amplify	وسعت دادن
amplifies	وسعت دادن
liberalism	وسعت نظر
expansiveness	وسعت جامعیت
largess	مساعدت وسعت نظر
breadth of mind	بزرگی یا وسعت فکر
latitudes	ازادی عمل وسعت
tethers	وسعت افسار کردن
tethering	وسعت افسار کردن
tethered	وسعت افسار کردن
tether	وسعت افسار کردن
width	وسعت چیز پهن
latitude	ازادی عمل وسعت
acreage	وسعت زمین به جریب
sweep	وسعت میدان دید جارو
latitudinarianism	پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
escalation	افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.	مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
delimit	حدود
well nigh	در حدود
tethering	حدود
scope	حدود
about	در حدود
tethered	حدود
tether	حدود
neiggourhood	حدود
tethers	حدود
well-nigh	در حدود
delimited	حدود
delimiting	حدود
ambit	حدود
modules	حدود
module	حدود
delimits	حدود
realm	حدود
in the neighbourhood	در حدود
realms	حدود
limit	حدود
precincts	حدود
ranged	حدود
about <adv.>	حدود
range	حدود
vicinity	حدود
roughly <adv.>	حدود
neighborhoods	حدود
definitions	حدود
definition	حدود
purview	حدود
ranges	حدود
scantling	حدود
neighbourhood	حدود
confine	حدود
perambulation	حدود
compass	حدود
thereabouts	در آن حدود
neighbourhoods	حدود
precinct	حدود
confining	حدود
class interval	حدود طبقه
purview	حدود میدان
coextensive	هم حدود وثغور
coastal frontier	حدود ساحلی
in the neighborhood of	در حدود [ریاضی]
confidence limits	حدود اعتماد
class limits	حدود طبقه
confidence limits	حدود اطمینان
delimitation	تعیین حدود
thereabout	دران حدود
therabout	دران حدود
within cry	در حدود صد ارس
purview of an occupation	حدود کاری
with in ear shot	در حدود صدا رس
thereabouts	در حدود آن وقت
probability limits	حدود احتمالی
limits of confidence	حدود اطمینان
limit of fire	حدود اتش
limit check	مقابله حدود
in round numbers 00	در حدود 001 عد د
hereabout	دراین حدود
graphic limits	حدود گرافیکی
trimester	در حدود سه ماه
demarcation	تعیین حدود
boundaries	حدود یکان
frontiers	حدود و ثغور
boundaries	حدود چیزی
boundary	حدود یکان
boundary	حدود چیزی
gamut	حدود حیطه
vicinity	در حدود در اطراف
peripheries	محیط حدود
runs	ردپا حدود
run	ردپا حدود
ranges	حدود محدوده
out	خارج از حدود
outed	خارج از حدود
range	حدود محدوده
ranged	حدود محدوده
periphery	محیط حدود
delimitation	تحدید حدود
out-	خارج از حدود
verge	نزدیکی حدود
yaw	تجاوز از حدود
verges	نزدیکی حدود
confinement	تحدید حدود
lines	حدود رویه
line	حدود رویه
whereabouts	درچه حدود
yawed	تجاوز از حدود
delimit	تحدید حدود کردن
orbits	دور حدود فعالیت
ultra vires	تجاوز از حدود اختیارات
delimit	تعیین کردن حدود
demarcates	تعیین حدود کردن
delimited	تعیین کردن حدود
tolerance	حدود قابل تحمل
tolerances	حدود قابل تحمل
orbit	دور حدود فعالیت
whereabout	حدود تقریبی مکان
thereabouts	در حدود آن میزان یا تعداد
delimits	تعیین کردن حدود
delimits	تحدید حدود کردن
scope	میدان و برد و حدود
delimiting	تحدید حدود کردن
delimiting	تعیین کردن حدود
delimited	تحدید حدود کردن
format	حدود و مشخصات فرش
orbited	دور حدود فعالیت
compass	حدود وثغور حوزه
mark out a ground	تحدید حدود زمین
demarcating	تعیین حدود کردن
limitation clause	ماده تعیین حدود
limitation clause	عبارت تعیین حدود
abound	تعیین حدود کردن
peg	تعیین حدود کردن
pegs	تعیین حدود کردن
spheres	مرتبه حدود فعالیت
outre	خارج از حدود معمولی
inbound	محصور در حدود معینی
demarcated	تعیین حدود کردن
sphere	مرتبه حدود فعالیت
demarcate	تعیین حدود کردن
ultra vires	بیش از حدود اختیارات قانونی
as far as in me lies	تا انجاکه در حدود توانایی من است
corrida	برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
to override one's commission	از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
ultra vires	خارج از حدود اختیارات قانونی
quarts	پیمانهای در حدود بیک لیتر
transfer limit	حدود تصحیحات انتقال تیر
quart	پیمانهای در حدود بیک لیتر
range of music	حدود یا میدان علم موسیقی
to live beyond one's means	بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
neatline	خطوط باریک حدود کناره نقشه
boundary disclaimer	نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
We will be checking out around noon.	ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
limit of fire	حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
to make both ends meet	در حدود درامد خود خرج کردن
transition layer	منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
buddy line	طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند