Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (9 milliseconds)
English
Persian
creep limit
حد انبساط دائمی
Other Matches
standing order
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainer
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
extensions
انبساط
expansion
انبساط
extension
انبساط
stretch
انبساط
stretched
انبساط
stretches
انبساط
expansion loop
خم انبساط
dilatation
انبساط
pleasures
انبساط
strain
انبساط
strains
انبساط
pleasure
انبساط
distentions
انبساط
distensions
انبساط
distension
انبساط
thermal expansion
انبساط حرارتی
distensible
انبساط پذیر
evolution of heat
انبساط حرارتی
expandability
قابلیت انبساط
companding
انبساط تراکم
cubical expansion
انبساط حجمی
distensibility
قابلیت انبساط
dilation of time
انبساط زمان
dilatation
انبساط حرارتی
dilatation
درز انبساط
dilatability
انبساط پذیری
diastole
انبساط قلبی
expandable
قابل انبساط
expansibility
قابلیت انبساط
expansion diaphragm
دیاگرام انبساط
inextension
عدم انبساط
heat expansion
انبساط حرارت
free expansion
انبساط ازاد
expansiveness
انبساط پذیری
expansion rate
اهنگ انبساط
inextensibility
انبساط ناپذیری
expansion point
درز انبساط
expansion of universe
انبساط جهان
expansion joint
درز انبساط
expansion heat
حرارت انبساط
expansion coefficient
ضریب انبساط
expansile
قابل انبساط
expansion
انبساط بسط
coefficient of expansion
ضریب انبساط
tensile
قابل انبساط
tensions
قوه انبساط
tension
قوه انبساط
expansion
گسترش انبساط
expansibly
بطور قابل انبساط
invar struts
قطعات فلزی ضد انبساط
nephelauxetic effect
اثر انبساط ابرالکترونی
dilatability
قابلیت انبساط یا اتساع
characteristic expansion time
زمان شاخص انبساط
coefficient of thermal expansion
ضریب انبساط حرارتی
d.muscle
ماهیچه انبساط دهنده
brake expander mechanism
مکانیزم انبساط ترمز
elater
خاصیت انبساط و گسترش
expansible
کش امدنی انبساط پذیر
thermal coefficient of expansion
ضریب انبساط حرارتی
constant
دائمی
perennials
دائمی
constants
دائمی
ceaseless
دائمی
perennial
دائمی
continous
دائمی
permanent
دائمی
sequential
دائمی
standing
دائمی
first string
دائمی
ductile
قابل انبساط شکل پذیر
strain limit
حد تناسب میان تنش و انبساط
extensometer
دستگاه اندازه گیری انبساط
continual
دائمی همیشگی
permanent error
خطای دائمی
persistent inflation
تورم دائمی
permanent consumption
مصرف دائمی
permanent storage
انبارش دائمی
permanent
سیر دائمی
permanent fault
عیب دائمی
permanent hardness
سختی دائمی
permanent income
درامد دائمی
regular army
ارتش دائمی
regular salary
حقوق دائمی
standing army
ارتش دائمی
standing committee
کمیته دائمی
steady flow
جریان دائمی
steady state
حالت دائمی
sustained speed
سرعت دائمی
permanent color
رنگ دائمی
premanent way
خط ثابت خط دائمی
permanent way
مسیر دائمی
permanent tooth
دندان دائمی
permanent insane
مجنون دائمی
permanent load
بار دائمی
permanent magnet
اهنربای دائمی
permanent saving
پس انداز دائمی
permanent storage
انباره دائمی
permanent storage
حافظه دائمی
permanent store
انباره دائمی
permanent structures
ساختمانهای دائمی
permanent
دائمی ماندنی
eternal
بی پایان دائمی
everlasting
همیشگی دائمی
costant load
بار دائمی
constant power
توان دائمی
continous rolling
نورد دائمی
continous operation
کار دائمی
continous running
گردش دائمی
consistent flow
جریان دائمی
continous earth
زمین دائمی
continous cycle
گردش دائمی
dilatometer
دستگاه اندازه گیری انبساط حرارتی
continous mixer
مخلوط کننده دائمی
continuous rain
بارش باران دائمی
permanent residence permit
جواز اقامت دائمی
perpetual motion machine
ماشین خودکار دائمی
cruising speed
سرعت دائمی اتومبیل
continous traction
نیروی کشش دائمی
continous strand furnace
کوره رشتهای دائمی
sustained short circuit
اتصال کوتاه دائمی
continous conveyor
بالابر دائمی و ثابت
continous heating furnace
کوره حرارتی دائمی
continous milling machine
دستگاه فرز دائمی
indefinite leave to remain
[British E]
جواز اقامت دائمی
fatigue bending test
ازمایش خمش دائمی
fatigue bending machine
دستگاه خمش دائمی
keelboat
قایق با تیر دائمی کف
permanent magnet steel
فولاد اهنربای دائمی
continous anealing furnace
کوره ملتهب دائمی
fereter
[معابد دائمی در کلیساها]
volume change of concrete
تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
engramme
تحولات دائمی هسته سلول
perpetuated
دائمی کردن جاودانی ساختن
continous casting plant
تاسیسات ریخته گری دائمی
perpetuate
دائمی کردن جاودانی ساختن
alternating stress
تنش نوسان دار دائمی
engram
تحولات دائمی هسته سلول
perennially
بطور ماندگاریا دائمی همیشه
perpetuating
دائمی کردن جاودانی ساختن
continous casting method
روش ریخته گری دائمی
continous tinning line
تاسیسات قلع کاری دائمی
continous rod mill
دستگاه نورد سیم دائمی
perpetual stock record
سابقه دائمی موجودی انبار
perpetuates
دائمی کردن جاودانی ساختن
fixed bridge
پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
expanding cement
سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
mandate
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
mandate
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
permafrost
لایه منجمد دائمی اعماق زمین
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permanent income hypothesis
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
invar
الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
hallucinosis
حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
alnico
الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
engramme
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engram
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry
<idiom>
رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
flag station
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
achalasia
عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
joule kelvin effect
انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
tenant in fee simple
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
continous immersion test
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
perpetual inventory
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
compensating port
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
air pollution monitoring
مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
perpetual bonds
اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com