English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 252 (12 milliseconds)
English Persian
concentred elimination حذف همزمان
Search result with all words
volley پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleyed پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
burst پیام همزمان ساز رنگ
bursts پیام همزمان ساز رنگ
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freed حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freeing حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
frees حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
arithmetic عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
overlay ابتدای متن که ذخیره شده است و همزمان با متن چاپ میشود
overlaying ابتدای متن که ذخیره شده است و همزمان با متن چاپ میشود
overlays ابتدای متن که ذخیره شده است و همزمان با متن چاپ میشود
concurrently اجرای همزمان
concurrent همرو همزمان
concurrent همزمان
concurrent اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
concurrent نرم افزار سیستم عامل که به چندین برنامه یافعالیت اجازه اجرای همزمان میدهد
concurrent تقریباگ همزمان
concurrence تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
array کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
arrays کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
continuous ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
simultaneous باهم واقع شونده همزمان
simultaneous همزمان
simultaneous ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
simultaneous دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
simultaneous آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
sequential نوعی کامپیوتر که باید هر دستورکامل شود پیش از اینکه بعدی شروع شود وبنابراین نمیتواند پردازش همزمان را مدیریت کند
parallel همزمان
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel که همزمان ارسال شود
parallel ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده
parallel که همزمان ارسال می شوند
parallel داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallel تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallel که دو یا چند پردازنده همزمان یک یا چند موضوع داده کار می کنند. 2-دو یا چند بیت کلمه ارسالی روی خط جداگانه در یک زمان
paralleled همزمان
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled که همزمان ارسال شود
paralleled ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده
paralleled که همزمان ارسال می شوند
paralleled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleled که دو یا چند پردازنده همزمان یک یا چند موضوع داده کار می کنند. 2-دو یا چند بیت کلمه ارسالی روی خط جداگانه در یک زمان
paralleling همزمان
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling که همزمان ارسال شود
paralleling ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده
paralleling که همزمان ارسال می شوند
paralleling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleling که دو یا چند پردازنده همزمان یک یا چند موضوع داده کار می کنند. 2-دو یا چند بیت کلمه ارسالی روی خط جداگانه در یک زمان
parallelled همزمان
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled که همزمان ارسال شود
parallelled ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده
parallelled که همزمان ارسال می شوند
parallelled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelled تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelled که دو یا چند پردازنده همزمان یک یا چند موضوع داده کار می کنند. 2-دو یا چند بیت کلمه ارسالی روی خط جداگانه در یک زمان
parallelling همزمان
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling که همزمان ارسال شود
parallelling ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده
parallelling که همزمان ارسال می شوند
parallelling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelling تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelling که دو یا چند پردازنده همزمان یک یا چند موضوع داده کار می کنند. 2-دو یا چند بیت کلمه ارسالی روی خط جداگانه در یک زمان
parallels همزمان
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels که همزمان ارسال شود
parallels ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده
parallels که همزمان ارسال می شوند
parallels داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallels تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallels که دو یا چند پردازنده همزمان یک یا چند موضوع داده کار می کنند. 2-دو یا چند بیت کلمه ارسالی روی خط جداگانه در یک زمان
deal قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
immediate عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
contemporaries همزمان
contemporary همزمان
duplex مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplexes مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
duplexes ارسال داده در دو جهت همزمان
duplexes ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
tandem وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandems وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
Other Matches
processor به صورت همزمان همزمان کار کند
simultaneously همزمان
isochrone همزمان
isochronous همزمان
synchronous همزمان
synchronizer همزمان گر
proportional همزمان
coincidentally همزمان
synchronic همزمان
coincide همزمان بودن
simultaneous extinction خاموشی همزمان
synchronized sweep روبش همزمان
synchronize همزمان کردن
synchronising همزمان کردن
simultaneity همزمانی همزمان
syncheronous communications مخابره همزمان
synchronization همزمان سازی
synchrinized همزمان بودن
synchronic همگاه همزمان
selsyn موتور همزمان
coincided همزمان بودن
coincides همزمان بودن
concurrent training اموزش همزمان
concurrent reinforcement تقویت همزمان
synchronizing همزمان سازی
simultaneous processing پردازش همزمان
concurrent processing پردازش همزمان
concurrent operation عملکرد همزمان
concurrent execution اجرای همزمان
concentred reaction واکنش همزمان
concentred exchange تبادل همزمان
synchronizes همزمان کردن
concurrent validity اعتبار همزمان
coinciding همزمان بودن
synchronised همزمان کردن
synchronises همزمان کردن
concurrent variation تغییر همزمان
synchronous device دستگاه همزمان
synchronous admittance گذرایی همزمان
synchronous reactance راکتانس همزمان
synchronous operation عملیات همزمان
synchronous network شبکه همزمان
synchronous motor موتور همزمان
synchronous machine ماشین همزمان
synchronous communication ارتباط همزمان
synchronous impedance ناگذرایی همزمان
synchronous condenser خازن همزمان
synchronous phase advance خازن همزمان
synchronous generator مولد همزمان
synchronous speed سرعت همزمان
synchroscope همزمان نما
synchronous vibrator لرزه گر همزمان
synchronous transmission مخابره همزمان
synchronous transmission انتقال همزمان
synchronous telegraphy تلگراف همزمان
synchronizing pulses ضربههای همزمان سازی
compatability قابلیت کار همزمان
horizontal synchronizing همزمان ساز افقی
binary synchronous communication ارتباطات همزمان دودویی
acoustic synchronizer همزمان ساز صوتی
concurrent program execution اجرای همزمان برنامه
volley fire پرتاب همزمان گلوله ها با هم
two way simultaneous operation عملکرد همزمان دو طرفه
held ball گرفتن همزمان توپ
full duplex پروتکل دوسوی همزمان
concurrent programming برنامه نویسی همزمان
coincident penalty پنالتی همزمان دو تیم
simultaneous input/output ورودی و خروجی همزمان
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
synchronizing torque گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing signal پیام همزمان ساز
synchronizer دستگاه همزمان کننده
synchronizing separator جداکننده همزمان سازی
synchronises همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize همزمان شدن با هم مطابق کردن
color sync signal پیام همزمان ساز رنگ
synchronizes همزمان شدن با هم مطابق کردن
bisync synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
synchronizing limiter لامپ مراقب همزمان سازی
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
synchronised همزمان شدن با هم مطابق کردن
doubled گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronizes همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
multiple foul خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
petri nets مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
operand عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
synchronises همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronised همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
doubled up گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
multitasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
sdlc Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
pseudostereo ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
interleaving به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
coresident دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
macs کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
mac کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
alternates که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
multitasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
packages توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
packaged توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
chord keying عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
concurrent jurisdiction رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
vectors پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
clocking روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
entrymate اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
secondary کانال دوم که حاوی اطلاعات کنترلی ارسالی همزمان با داده باشد
interleaved بخشی از دو برنامه که جداگانه اجرا می شوند به طوری که به نظر همزمان می آید
demand oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
spools Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
GOSIP استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
spool Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
diplexer وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
simultaneity زمانی که CPU و بخشهای ورودی و خروجی کامپیوتر می توانند داده یا کاری را همزمان کنترل کنند
coming in speed حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
coincidence element مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence circuit مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
transmissions مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
transmission مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
forms ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
synchronising همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
desqview نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
coincidence circuit یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
divided fire زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com