Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English
Persian
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
Other Matches
to toss up
شیر یاخط کردن
to win the t.
شرط شیر یاخط رابردن
pitch and toss
نوعی بازی شیر یاخط
unstring
نخ چیزی را کشیدن
to have a sniff of something
بو کشیدن چیزی
to sniff something
بو کشیدن چیزی
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
underlines
زیر چیزی خط کشیدن
To set fire to something.
چیزی را به آتش کشیدن
lay out
<idiom>
نقشه چیزی را کشیدن
underline
زیر چیزی خط کشیدن
underlined
زیر چیزی خط کشیدن
To stop coveting something.
دندان طمع چیزی را کشیدن
platinize
پلاتین روی چیزی کشیدن
houseline
رسن سه لا مخصوص کشیدن چیزی
towrope
طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
towropes
طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
lanyard
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to lay down ones hopes
از چیزی امید بریدن یا دست کشیدن
lanyards
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to torch something
چیزی را آتش زدن
[سوزاندن]
[زبانه کشیدن ]
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
diagrammatic
وابسته بشکل یاخط هندسی نمایش داده شده باخطوط هندسی
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
lay hands upon something
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectifies
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectified
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
to scrape down
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
pegs
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
To smell. To sniff.
بو کشیدن ،بو کردن
to mind somebody
[something]
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
lengthen
طولانی کردن کشیدن
lengthens
طولانی کردن کشیدن
strap
کشیدن تیز کردن
triggers
کشیدن رها کردن
triggered
کشیدن رها کردن
trigger
کشیدن رها کردن
lengthened
طولانی کردن کشیدن
straps
کشیدن تیز کردن
lengthening
طولانی کردن کشیدن
experiencing
تجربه کردن کشیدن
entrain
سوار کردن کشیدن
experiences
تجربه کردن کشیدن
traced
ضبط کردن کشیدن
trace
ضبط کردن کشیدن
traces
ضبط کردن کشیدن
experience
تجربه کردن کشیدن
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
fix
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
aspirates
خالی کردن بیرون کشیدن
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
inhales
بداخل کشیدن استشمام کردن
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
aspirating
خالی کردن بیرون کشیدن
inhaled
بداخل کشیدن استشمام کردن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
fences
حفظ کردن نرده کشیدن
aspirate
خالی کردن بیرون کشیدن
drag
سخت کشیدن لاروبی کردن
inhaling
بداخل کشیدن استشمام کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
garrison
محصور کردن حصار کشیدن
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
go out
اعتصاب کردن دست کشیدن از
to lead away
پیرو خود کردن کشیدن
drags
سخت کشیدن لاروبی کردن
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
leave off
قطع کردن دست کشیدن از
dragged
سخت کشیدن لاروبی کردن
to keep watch
کشیک کشیدن موافبت کردن
rail
نرده کشیدن توبیخ کردن
fence
حفظ کردن نرده کشیدن
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
garrisons
محصور کردن حصار کشیدن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
picketed
نرده کشیدن مراقبت کردن
receded
عقب کشیدن خودداری کردن از
solicits
بیرون کشیدن وسوسه کردن
pickets
نرده کشیدن مراقبت کردن
muck
خراب کردن زحمت کشیدن
solicit
بیرون کشیدن وسوسه کردن
recede
عقب کشیدن خودداری کردن از
breathe
نفس کشیدن استنشاق کردن
epp
جزر کردن فرو کشیدن
breathed
نفس کشیدن استنشاق کردن
breathes
نفس کشیدن استنشاق کردن
to work off
مصرف کردن دست کشیدن از
impale
محدود کردن میله کشیدن
solicited
بیرون کشیدن وسوسه کردن
receding
عقب کشیدن خودداری کردن از
chid
گله کردن از زوزه کشیدن
recedes
عقب کشیدن خودداری کردن از
picket
نرده کشیدن مراقبت کردن
soliciting
بیرون کشیدن وسوسه کردن
impaling
محدود کردن میله کشیدن
impales
محدود کردن میله کشیدن
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
yip
زوزه کشیدن عوعو کردن
impaled
محدود کردن میله کشیدن
inhale
بداخل کشیدن استشمام کردن
To spilt hair . To make a fine distinction .
مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
clamoured
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
stroked
لمس کردن دست کشیدن روی
clamour
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
stroking
لمس کردن دست کشیدن روی
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
clamor
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
lucubrate
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
strokes
لمس کردن دست کشیدن روی
take in
باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
clamours
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamouring
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
bedraggle
روی زمین کشیدن و چرک کردن
touse
اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
stroke
لمس کردن دست کشیدن روی
gaping
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gape
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
shielding
زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
to dwell on
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
to take a recess
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
foot bow
کشیدن و رها کردن تیر به کمک دست و پا
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
gaped
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
To crane ones neck .
گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
sported
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
extend
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extends
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sports
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
extending
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
sain
تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
drags
کشیدن بزور کشیدن
drag
کشیدن بزور کشیدن
dragged
کشیدن بزور کشیدن
flavouring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavorings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
prejudged
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something
[legal provision]
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
prejudge
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
set loose
<idiom>
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
premeditate
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
refers
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pirate something
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
refer
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
fraise
نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
quantifying
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantified
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
cession
صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
to instigate something
چیزی را برانگیختن
[اغوا کردن ]
[وادار کردن ]
quantify
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
valuate
ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
to throw light upon
روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com