English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
to make a remark حرفی زدن افهار نظری کردن
Other Matches
floating غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
theorization تحقیقات نظری استدلال نظری
apophasis افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
palaver پر حرفی کردن
statable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remark افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarking افهار داشتن افهار نظریه دادن
Suit the action to the word. حرفی را فورا" عملی کردن
theorize استدلال نظری کردن
theorising تحقیقات نظری کردن
theorising استدلال نظری کردن
theorises استدلال نظری کردن
theorised استدلال نظری کردن
theorize تحقیقات نظری کردن
theorised تحقیقات نظری کردن
theorized استدلال نظری کردن
theorized تحقیقات نظری کردن
theorizes استدلال نظری کردن
theorizes تحقیقات نظری کردن
theorises تحقیقات نظری کردن
theorizing استدلال نظری کردن
theorizing تحقیقات نظری کردن
to be sparing of words مضایقه ازحرف زدن کردن کم حرفی کردن
to theorise [about something] [British E] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to theorize [about something] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
fill پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
fills پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
suggest افهار کردن
suggested افهار کردن
suggesting افهار کردن
suggests افهار کردن
express افهار کردن
expressed افهار کردن
expresses افهار کردن
expressing افهار کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
tetragraph کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
fawned افهار دوستی کردن
opine افهار عقیده کردن
suggesting افهار عقیده کردن
suggests افهار عقیده کردن
observed افهار عقیده کردن
remark افهار نظر کردن
declare افهار کردن گفتن
misstate افهار غلط کردن
observe افهار عقیده کردن
resents افهار رنجش کردن
pass an opnion افهار عقیده کردن
make a suggestion افهار عقیده کردن
suggest افهار عقیده کردن
back-pedal افهار ندامت کردن
back-pedalled افهار ندامت کردن
back-pedalling افهار ندامت کردن
back-pedals افهار ندامت کردن
pronounces افهار عقیده کردن
pronounce افهار عقیده کردن
express an opinion افهار عقیده کردن
suggested افهار عقیده کردن
to profess regret افهار تاسف کردن
make a comment افهار نظر کردن
express one's views افهار نظر کردن
pass an opinion افهار عقیده کردن
resenting افهار رنجش کردن
observes افهار عقیده کردن
resent افهار رنجش کردن
remarking افهار نظر کردن
asserting افهار قطعی کردن
asserted افهار قطعی کردن
offer افهار یاابراز کردن
offered افهار یاابراز کردن
assert افهار قطعی کردن
fawn افهار دوستی کردن
offers افهار یاابراز کردن
to make a suggestion افهار عقیده کردن
fawns افهار دوستی کردن
pish افهار نفرت کردن
remarked افهار نظر کردن
remarks افهار نظر کردن
declaring افهار کردن گفتن
professes ادعا یا افهار کردن
resented افهار رنجش کردن
professing ادعا یا افهار کردن
profess ادعا یا افهار کردن
asserts افهار قطعی کردن
condole افهار تاسف کردن
declares افهار کردن گفتن
observing افهار عقیده کردن
revolts شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolt شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
asseverate بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
alluding افهار کردن مربوط بودن به
importing به کشور اوردن افهار کردن
to declare oneself قصد خودرا افهار کردن
allude افهار کردن مربوط بودن به
alludes افهار کردن مربوط بودن به
imported به کشور اوردن افهار کردن
alluded افهار کردن مربوط بودن به
import به کشور اوردن افهار کردن
assaults افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaulted افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
opine افهار نظر کردن نظریه دادن
to recede from an engagement از افهار عقیدهای خود داری کردن
boos صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booing صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boh صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booed صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
dogmatize امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
stated افهار کردن وتصریح کردن
states افهار کردن وتصریح کردن
stating افهار کردن وتصریح کردن
state- افهار کردن وتصریح کردن
state افهار کردن وتصریح کردن
lexical حرفی
reviling بد حرفی
lettered حرفی
pauciloquy کم حرفی
taciturnity کم حرفی
long tongue پر حرفی
garrulity پر حرفی
triliteral سه حرفی
incommunicatively با کم حرفی
uniliteral یک حرفی
incommunicativeness کم حرفی
monomial تک حرفی
four-letter words واژهیچهار حرفی
what have you to say? چه حرفی دارید
triliteralism حالت سه حرفی
who said so? که چنین حرفی زد
pass a remark حرفی زدن
four-letter word واژهیچهار حرفی
letter quality کیفیت حرفی
triliteral کلمه سه حرفی
literal حرفی لفظی
theoretic نظری
theoretical نظری
indiscrimination بی نظری
armchairs نظری
opinionative نظری
armchair نظری
visionaries نظری
visionary نظری
BAT file extension مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
To take offence at something . To take something to heart . حرفی را بدل گرلتن
To tald someones head off. سر کسی را بردن ( با پ؟ حرفی )
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
teragram واژه چهار حرفی
trigram هجای بی معنی سه حرفی
theoretical value مقدار نظری
theoretical type سنخ نظری
metaphsics فلسفه نظری
sight check مقابله نظری
theoretical span دهانه نظری
theoretical chemistry شیمی نظری
theoretical competition رقابت نظری
theoretical frequency بسامد نظری
theoretical mode نمای نظری
theoretical plate بشقابک نظری
theoretical rising طلوع نظری
erotics عشق نظری
theoretical setting غروب نظری
metapolitics سیاسیات نظری
pure mathematics ریاضیات نظری
spans دهانه نظری
provinciality تنگ نظری
unique in every sense of the word از هر نظری بی مانند
spanning دهانه نظری
spanned دهانه نظری
span دهانه نظری
dogmatic theology لاهوت نظری
illiberal views تنگ نظری
theories اصول نظری
theories علم نظری
in theory درعلم نظری
oversight اشتباه نظری
oversights اشتباه نظری
notionalist عالم نظری
theory تحقیقات نظری
theory علم نظری
theory اصول نظری
theories تحقیقات نظری
latitudinarianism وسیع نظری
peninsularity تنگ نظری
objectivity بیطرفی و بی نظری
narrow minddedness کوتع نظری
revisionary تجدید نظری
parochialism کوته نظری
objectivity اصل بی نظری
subjectivism حالت نظری
expected value مقدار نظری
inspectional نظری دیدنی
a priori تئوری و نظری
insularism تنگ نظری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com