Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (13 milliseconds)
English	Persian
recant	حرف خود را رسما پس گرفتن
recanted	حرف خود را رسما پس گرفتن
recanting	حرف خود را رسما پس گرفتن
recants	حرف خود را رسما پس گرفتن
Other Matches
de jur	رسما"
ministerially <adv.>	رسما
by rule	رسما
seriously	رسما"
formally	رسما"
officially	رسما"
in an ordinary way	رسما
solemnly	رسما"
officially	رسما
in sad earnest	رسما سخت
reprimand	رسما" توبیخ کردن
reprimanded	رسما" توبیخ کردن
to proffer an invitation	رسما دعوت کردن
reprimands	رسما" توبیخ کردن
interpellate	رسما سئوال کردن
reprimanding	رسما" توبیخ کردن
to serve notice on a person	رسما بکسی اخطار کردن
to declare something solemnly [publicly]	چیزی را رسما [علنا ] اعلان کردن
to undertake to do something	رسما متعهد به انجام کاری شدن
pronounce	رسما بیان کردن ادا کردن
pronounces	رسما بیان کردن ادا کردن
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
seized	گرفتن
retrieved	پس گرفتن
wed	گرفتن
overtaken	گرفتن
overtake	گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
ceasing	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
ceases	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
seizes	گرفتن
overtakes	گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
seize	گرفتن
obturate	گرفتن
take	گرفتن
takes	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
infold	در بر گرفتن
indwell	جا گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
resume	از سر گرفتن
retreats	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
break out	در گرفتن
pushing	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
resumed	از سر گرفتن
detracts	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
accustoming	خو گرفتن
accustom	خو گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
unsay	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
lutes	گل گرفتن
lute	گل گرفتن
to shut off	را گرفتن
grabs	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
grab	گرفتن
grabbed	گرفتن
grabbing	گرفتن
wive	زن گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
reclaim	پس گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
situating	جا گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
detract	گرفتن
detracted	گرفتن
detracting	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
to take up	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
tong	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
reclaims	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
retake	پس گرفتن
flea	کک گرفتن
fleas	کک گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
capture	گرفتن
to break in	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
acquiring	گرفتن
acquires	گرفتن
hold	گرفتن
acquire	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
holds	گرفتن
to call back	پس گرفتن
captures	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to get at	گرفتن
retaking	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
to hunt out	گرفتن
retaken	پس گرفتن
to lay a wager	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
capturing	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
to catch on	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
situates	جا گرفتن
catch	گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
adeem	پس گرفتن
skimmed	گرفتن کف
acclimatized	خو گرفتن
skims	کف گرفتن از
deglutinate	گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
skim	کف گرفتن از
false grip	گرفتن
skims	گرفتن کف
corks	گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
get at	گرفتن
skim	گرفتن کف
acclimatised	خو گرفتن
disesteem	کم گرفتن
devest	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
cork	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
receives	گرفتن
recapture	پس گرفتن
catch on	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
nail	گرفتن
nails	گرفتن
getting	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
recapturing	پس گرفتن
receive	گرفتن
recaptures	پس گرفتن
nailed	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
recaptured	پس گرفتن
scallops	حلزون گرفتن
wring	با شکنجه گرفتن
wrings	با شکنجه گرفتن
wringing	با شکنجه گرفتن
root	ریشه گرفتن
inducts	انرژی گرفتن
monopolises	امتیازانحصاری گرفتن
induct	انرژی گرفتن
roots	ریشه گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com