Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
spelling group
حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
Other Matches
code words
کلمات رمزی
code word
کلمات رمزی
spelling table
جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
authentication code
سیستم نشانی رمزی معرفهای رمزی
codress
نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
speech
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speeches
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
semantics
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
slices
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slice
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
spellchecker
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spelling checker
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
dictionaries
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
figurative
رمزی
runic
رمزی
allusive
رمزی
symbolically
رمزی
symbolic
رمزی
allegoric
رمزی
emblematic
رمزی
backstairs
رمزی
allegorical
رمزی
in petto
رمزی
mystics
رمزی
furtive
رمزی
emblematical
رمزی
occult
رمزی
mystic
رمزی
monogrammatic
رمزی
cryptically
رمزی
encoded
رمزی
cryptic
رمزی
coded
رمزی
enigmatical
رمزی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
mystic participation
اشتراک رمزی
puzzle lock
قفل رمزی
code
رمزی کردن
esoteric
رمزی درونی
encoded
رمزی شده
encodes
رمزی کردن
symbolically
رمزی اشاری
symbolic
رمزی اشاری
figurative
رمزی کنایهای
mystic sense
معنی رمزی
occult
سری رمزی
watchword
کلمه رمزی
watchwords
کلمه رمزی
encode
رمزی کردن
undercover
رمزی جاسوس
symbolic logic
منطق رمزی
mystify
رمزی کردن
cryptograph
نوشته رمزی
mystifies
رمزی کردن
mystifying
رمزی کردن
formal logic
منطق رمزی
formulas
قاعده رمزی
formulae
قاعده رمزی
formula
قاعده رمزی
coded character
دخشه رمزی
mystified
رمزی کردن
codification
رمزی کردن
cryptogram
نوشته رمزی
cryptocorrespondence
مکاتبات رمزی
mystically
بطور رمزی یا استعماری
cryptocommunication
ارتباط ومخابرات رمزی
semiotic
مکتب علائم رمزی
semeiotic
مکتب علائم رمزی
cryptanalysis
کشف نوشته رمزی
phase encoded
رمزی شده با فاز
coded decimal
رقم دهدهی رمزی
tokens
معجزه علامت رمزی
token
معجزه علامت رمزی
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
cypher
حروف یامهر رمزی
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes
گروه بیشمار گروه
horde
گروه بیشمار گروه
symbolization
استعمال علائم ونشانهای رمزی
token
کلمه رمزی علامت مشخصه
sigil
علامت نجومی علائم رمزی
tokens
کلمه رمزی علامت مشخصه
cryptanalyze
نوشته رمزی را کشف کردن
cryptorelated informations
اطلاعات مربوط به مکاتبات رمزی
numerology
مبحث معانی رمزی اعداد
to crack a code
رمزی
[گاوصندوق یا رایانه]
را شکندن
symbology
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
cyphers
فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
ciphers
فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
cipher
فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
formulation
دستور سازی تبدیل به قاعده رمزی
symbolism
نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
pressmark
حروف رمزی مشخصه کتب کتابخانه
monitored
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitors
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
open code
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
demodulate
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
typography
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typographies
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
repeating key
روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
depts
نماینده
dept
نماینده
delegate
نماینده
proctor
نماینده
proxy
نماینده
doers
نماینده
doer
نماینده
agents
نماینده
attorneys
نماینده
attorney
نماینده
delegated
نماینده
indicator
نماینده
deputy
نماینده
deputies
نماینده
representatives
نماینده
delegates
نماینده
delegating
نماینده
agent
نماینده
representative
نماینده
agency
نماینده
commissioner
نماینده
commissioners
نماینده
nominee
نماینده
nominees
نماینده
indicant
نماینده
indicatory
نماینده
factors
نماینده
representatives
نماینده ها
factor
نماینده
delegates
نماینده ها
mercantile agent
نماینده
agencies
نماینده
deligate
نماینده
i ran the words through
ان کلمات را خط زدم
play on words
<idiom>
بازی با کلمات
logion
کلمات قصار
spate
سیل کلمات
word salad
سالاد کلمات
declension
صرف کلمات
the f. words
کلمات زیرین
shan't
مخفف کلمات not shall
contents
کلمات یک نامه
VIP
مخفف کلمات
terminologies
کلمات فنی
terminology
کلمات فنی
verbalist
منقد کلمات
control words
کلمات کنترلی
addressing
و کلمات افست
VIPs
مخفف کلمات
word of mouth
کلمات مصطلح
apothegm
کلمات قصار
representative elements
عناصر نماینده
election
انتخاب نماینده
manufacturer's agent
نماینده تولیدکننده
sales representative
نماینده فروش
sales agent
نماینده فروش
manufacturer's agent
نماینده سازنده
deputations
نماینده نمایندگی
manufacturers' agent
نماینده سازنده
law agent
نماینده حقوقی
law agent
نماینده قضایی
customs agent
نماینده گمرکی
deputies
وکیل نماینده
consular agent
نماینده کنسولی
deputy
وکیل نماینده
envoi
مامور نماینده
sole agent
نماینده انحصاری
deputation
نماینده نمایندگی
expessive
حاکی نماینده
jack and gill
دونامه نماینده ........
internunico
نماینده پاپ
assignee
نماینده مامور
insurance agent
نماینده بیمه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com