Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
gollies
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
golly
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
Other Matches
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
SGML
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
blimey
حرف ندا به نشان تعجب و غیره
Holy moly!
<idiom>
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
holy cow !
[holy smoke !]
<idiom>
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Good grief!
<idiom>
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
yoicks
علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
to go clubbing
به باشگاه
[های]
شب رفتن
[برای رقص و غیره]
panel truck
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
roadwork
تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
slush funds
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
directive
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
invert
که برای بیان نقل قول به کار می رود
inverts
که برای بیان نقل قول به کار می رود
diction
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
inverting
که برای بیان نقل قول به کار می رود
x punch
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
X distance
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
extend
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
integers
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
extends
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
integer
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
algorithmic language
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
name
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
names
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
parting salute
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
marker
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
markers
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
prompt
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompted
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
parameters
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameter
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
externals
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
dirty bit
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
prompts
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
gibberish
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
click
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
precedence
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
clicked
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
role indicator
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
text
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
crunch
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
configured off
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured in
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
indicator
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
nil pointer
اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
configured out
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
Shannon's Law
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
texts
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
crunched
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
rhetorical question
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
dtr
سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cts
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
crunches
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
carrier
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
zones
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
inductor
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
underflow
نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
dataset
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
dollar sign
که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
BAK file extension
مشخصه سه حرف استاندارد در سیستم MS DOS برای بیان یک پشتیبان یا کپی از فایل
carriers
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
carrying
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
macro
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
carried
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
DX
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
carries
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
algorithmic
زبان کامپیوتر که برای پردازش و بیان الگوریتم ها طراحی شده است مثل ALGOL
end
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
invite
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
ends
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
invites
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
devices
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
ended
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
negatives
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
invited
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
MIDI setup map
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
interface
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interfaces
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
negative
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
VT terminal emulation
استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
powered
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
handshakes
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
powers
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
input/output
سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
handshake
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
overlay
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
styli
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
stylus
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
overlays
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
styluses
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
overlaying
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
key
کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
sna
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند ونیز سخت افزارهای مختلف برای ارتباط
redundancy check
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
decisions
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
macro
استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
to speak
[things indicating something]
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
warn
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
pointer
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
pointers
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
extensions
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
result code
پیام ارسالی از مودم به کامپیوترمحلی برای بیان وضعیت مودم
extension
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
tabulation
نشانههای نمایش داده شده برای بیان محل توقفهای جدول بندی شده
record
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
DCD
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است
shifted
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifts
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
bracket
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
shift
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
authentication
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
fixes
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
adaptive channel allocation
استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
scanned
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
valid
سیگنال روی باس کنترل برای بیان اینکه روی باس آدرس ,آدرسی موجود است
wake up
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
admiration
تعجب
wonderment
تعجب
wonder
تعجب
surprise
تعجب
surprises
تعجب
surprize
تعجب
wondered
تعجب
wondering
تعجب
wonders
تعجب
rake in the money
<idiom>
ایجاد تعجب
admire
تعجب کردن
ferlie
حیرت تعجب
exclamation mark
علامت تعجب
faugh
علامت تعجب
note of a
علامت تعجب
muses
تعجب کردن
marvels
تعجب اعجاز
ha
علامت تعجب
marveled
تعجب اعجاز
marvelling
تعجب اعجاز
surprisedly
تعجب کنان
zooks
علامت تعجب
marvelled
تعجب اعجاز
marveling
تعجب اعجاز
marvel
تعجب اعجاز
wonderingly
تعجب کنان
mused
تعجب کردن
muse
تعجب کردن
wonderer
تعجب کننده
exclamation point
علامت تعجب
exclamation points
علامت تعجب
i wonder he did not catch cold
تعجب میکنم
unwary
بدون تعجب و تشویش
bombshell
امر تعجب اور
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof .
از تعجب شاخ درآوردم
How very odd. Well I never.
چه چیزها ( بعلامت تعجب )
i wonder at him
از دست او تعجب میکنم
bombshells
امر تعجب اور
admired
درشگفت شدن تعجب کردن
you don't say
<idiom>
نشان دادن تعجب ازشنیدهها
admires
درشگفت شدن تعجب کردن
he wondered at the sight
ازدیدن ان منظره تعجب کرد
exclaims
ازروی تعجب فریاد زدن
exclamations
علامت تعجب حرف ندا
exclamation
علامت تعجب حرف ندا
exclaimed
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim
ازروی تعجب فریاد زدن
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
stared
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stares
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stare
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
bah
علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
summings up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com