Total search result: 204 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
collate |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
collated |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
collates |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
collating |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
|
|
Other Matches |
|
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
alphabetic character set |
حروفی که |
sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
mongram |
رمز حروفی |
ringlock |
قفل حروفی |
combination locks |
قفل حروفی |
letter lock |
قفل حروفی |
combination lock |
قفل حروفی |
monogrammatic |
دارای رمز حروفی |
literal key |
[کلید رمز حروفی] |
alphabet |
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند |
alphabets |
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند |
lightface |
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد |
filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
buffer |
کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند |
contiguous |
خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند |
repertoire |
لیست حروفی که قابل نمایش یاچاپ هستند |
sets |
تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند |
cps |
تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند |
set |
تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند |
setting up |
تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند |
sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
labialism |
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب |
phonotypy |
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است |
blast through alphanumerics |
حروفی که در یک ترمینال تصویری در حالت گرافیکی قابل نمایش اند |
uncial letters |
حروفی که در کتابهای خطی سدههای 8 میلادی بکارمیبردند....بحروف درشت |
paragram |
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف |
bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
palatal letters |
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظمیشوند |
bar printer |
چاپگری که در آن حروفی که روی بازو هستند به کاغذ می چسبند یا چاپ می شوند |
reversed |
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید. |
reverse |
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید. |
reverses |
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید. |
palatals |
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند |
reversing |
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید. |
unique |
مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود |
uniquely |
مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
null |
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته |
sizes |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
size |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
methodic |
مرتب |
indexed |
مرتب کر دن |
indexes |
مرتب کر دن |
shipshape |
مرتب |
he was neat |
مرتب |
business like |
مرتب |
orderlies |
مرتب |
index |
مرتب کر دن |
irregular |
نا مرتب |
serials |
مرتب |
serial |
مرتب |
systematic |
مرتب |
regulars |
مرتب |
well-groomed |
مرتب |
regular <adj.> |
مرتب |
well groomed |
مرتب |
orderly |
مرتب |
businesslike |
مرتب |
kilter |
مرتب |
straight <adj.> |
مرتب |
neatest |
مرتب |
trims |
مرتب |
fair <adj.> |
مرتب |
tidying |
مرتب |
trim <adj.> |
مرتب |
tidier |
مرتب |
tidiest |
مرتب |
in good order <adj.> |
مرتب |
tidies |
مرتب |
tidied |
مرتب |
presentable <adj.> |
مرتب |
tidy <adj.> |
مرتب |
neater |
مرتب |
uncluttered <adj.> |
مرتب |
steady <adj.> |
مرتب |
proper <adj.> |
مرتب |
well-ordered <adj.> |
مرتب |
decent <adj.> |
مرتب |
trimmest |
مرتب |
ordered |
مرتب |
neat <adj.> |
مرتب |
prissy |
مرتب |
trim |
مرتب پاکیزه |
collocated |
مرتب کردن |
tidied |
مرتب کردن |
tidier |
مرتب کردن |
collocates |
مرتب کردن |
ordering |
مرتب سازی |
tidiest |
مرتب کردن |
collocate |
مرتب کردن |
tidy |
مرتب کردن |
collocating |
مرتب کردن |
intrinsic |
مرتب شایسته |
concert |
مرتب کردن |
tidying |
مرتب کردن |
concerts |
مرتب کردن |
tidies |
مرتب کردن |
sorting |
مرتب نمودن |
arranged |
مرتب کردن |
collated |
مرتب کردن |
collate |
مرتب کردن |
marshalled |
مرتب کردن |
marshaling |
مرتب کردن |
marshaled |
مرتب کردن |
marshal |
مرتب کردن |
arranges |
مرتب کردن |
arrange |
مرتب کردن |
trims |
مرتب پاکیزه |
regularised |
مرتب کردن |
regularises |
مرتب کردن |
regularising |
مرتب کردن |
regularize |
مرتب کردن |
regularized |
مرتب کردن |
regularizes |
مرتب کردن |
regularizing |
مرتب کردن |
collates |
مرتب کردن |
trimmest |
مرتب پاکیزه |
straightest |
راحت مرتب |
straighter |
راحت مرتب |
straight |
راحت مرتب |
collating |
مرتب کردن |
arranging |
مرتب کردن |
periodic |
که مرتب رخ میدهد |
straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . |
مرتب ومنظم |
graduate |
مرتب کردن |
graduates |
مرتب کردن |
graduating |
مرتب کردن |
unrehearsed |
ازقبلآماده - مرتب |
well ordered |
مرتب و منظم |
well conditioned |
مرتب و منظم |
to map out |
مرتب کردن |
riptide |
جریان اب نا مرتب |
queerly |
بطور مرتب |
put straight |
مرتب کردن |
partially ordered |
پاره مرتب |
periodical |
که مرتب رخ میدهد |
orderly <adv.> |
بطور مرتب |
tidily <adv.> |
بطور مرتب |
neatly <adv.> |
بطور مرتب |
duly <adv.> |
بطور مرتب |
orderly <adv.> |
بصورت مرتب |
tidily <adv.> |
بصورت مرتب |
duly <adv.> |
بصورت مرتب |
Shipshape . In apple pie order. |
مرتب ومنظم |
ordered pair |
جفت مرتب |
j'adoube |
مرتب می کنم |
neatly <adv.> |
بصورت مرتب |
clear up |
مرتب کردن |
order |
مرتب کردن |
to put to rights |
مرتب کردن |
to cleanvp |
مرتب کردن |
fix up |
مرتب کردن |
draw up |
مرتب کردن |
clean |
مرتب کردن |
cleaned |
مرتب کردن |
cleanest |
مرتب کردن |
cleans |
مرتب کردن |
marshals |
مرتب کردن |
set in order |
مرتب کردن |
lineup |
مرتب کردن |
distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
collating sort |
مرتب کردن داده |
neatly |
بطور مرتب و اراسته |
ordered pair |
زوج مرتب [ریاضی] |
ascending sort |
مرتب سازی صعودی |
quicksort |
مرتب کردن سریع |
shipshape |
مرتب کردن منظم |
block sort |
مرتب کردن بلاکی |
bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
sort field |
میدان مرتب سازی |
selection sort |
مرتب کردن گزینشی |
ordered pair |
زوج مرتب [ریاضی] |
ripple sort |
مرتب کردن موجی |
reorder |
دوباره مرتب کردن |
redd |
مرتب کردن رهاساختن |
magnetic tape sorting |
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی |
primp |
مرتب ومنظم ساختن |
major sort |
مرتب سازی اصلی |
sort field |
فیلد مرتب سازی |
to fix up |
مرتب کردن جادادن |
tree sort |
مرتب کردن درختی |
external sort |
مرتب سازی خارجی |
pick up <idiom> |
تمیز ،مرتب کردن |