English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (5 milliseconds)
English Persian
per حروف اضافه
Search result with all words
redundant حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
soft محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
repositional با حروف اضافه اغاز شده
Other Matches
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
readout وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
block letter حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
separate حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separates حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separated حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
shift key که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
monotype ماشین حروف ریزی و حروف چینی
normalizes تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalize تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalising تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalised تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalises تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
graphics ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند
users حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
type حروف چاپی حروف چاپ
typed حروف چاپی حروف چاپ
cases حروف بزرگ یا حروف معمولی
case حروف بزرگ یا حروف معمولی
types حروف چاپی حروف چاپ
non destructive cursor صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
spoonerism اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
NDR سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
italic حروف یک وری حروف کج
syllabary حروف تهجی مخابراتی حروف رمز تهجی
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
increscent اضافه
in a. to به اضافه
overplus اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
addition اضافه
excess اضافه
additions اضافه
surpluses اضافه
augmentation اضافه
extra اضافه
extra- اضافه
extras اضافه
increase اضافه
increased اضافه
increases اضافه
surplus اضافه
plussage اضافه
excesses اضافه
special <adj.> اضافه
plusage اضافه
spare اضافه
spared اضافه
extra <adj.> اضافه
accessed الحاق اضافه
overshoots اضافه جهش
premiums اضافه ارزش
overshooting اضافه جهش
overshoot اضافه جهش
adds اضافه کردن
added اضافه شده
possessives حالت اضافه
premium اضافه ارزش
overpopulation اضافه جمعیت
overcharged اضافه هزینه
overcharging اضافه هزینه
add اضافه کردن
overcharge اضافه هزینه
surtax اضافه مالیات
adding اضافه کردن
genitive حالت اضافه
exeed اضافه شدن از
excess price اضافه قیمت
overloading اضافه فرفیت
overloading اضافه بار
overloading بارگذاری اضافه
overcharges اضافه هزینه
possessive حالت اضافه
step up اضافه کردن
overloads اضافه فرفیت
overvoltage اضافه ولتاژ
overloads اضافه بار
margin product اضافه محصول
overloaded اضافه فرفیت
overloaded اضافه بار
overload اضافه فرفیت
overload اضافه بار
superimposable قابل اضافه
superimposable اضافه شدنی
imburse اضافه کردن
overpotential اضافه ولتاژ
overproduction اضافه تولید
overtimer اضافه کار کن
over load اضافه بار
gen حالت اضافه
excesses اضافه مازاد
excess اضافه مازاد
affix اضافه نمودن
affixed اضافه نمودن
affixes اضافه نمودن
eke اضافه کردن بر
affixing اضافه نمودن
salary increase اضافه حقوق
overloading اضافه بارگذاری
besides <adv.> اضافه بر این
forby <adv.> اضافه بر این
furthermore <adv.> اضافه بر این
further [moreover] <adv.> اضافه بر این
in addition <adv.> اضافه بر این
moreover <adv.> اضافه بر این
on top of this <adv.> اضافه بر این
overdrafts اضافه برداشت
over and above <adv.> اضافه بر این
added to that اضافه بران
overdraft اضافه برداشت
what is more <adv.> اضافه بر این
beyond that <adv.> اضافه بر این
aside from that <adv.> اضافه بر این
also [moreover] <adv.> اضافه بر این
additionally <adv.> اضافه بر این
confession and avoidance به ان اضافه میکند
overtime اضافه کار
overtime اضافه کاری
widening اضافه پهنا
on top of that <adv.> اضافه بر این
surcharges اضافه بار
prepositions حرف اضافه
on to <adv.> اضافه بر این
service charge اضافه کار
append اضافه کردن
subjoin اضافه کردن
accesses الحاق اضافه
accessing الحاق اضافه
budget surplus اضافه بودجه
surcharge اضافه بار
surcharge اضافه بها
preposition حرف اضافه
add اضافه کردن
access الحاق اضافه
excess luggage اضافه بار
surcharges اضافه بها
add in memory اضافه کردن به حافظه
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
overload circuit switch فیوز اضافه بار
effusion اضافه جریان بزور
effusions اضافه جریان بزور
overbreak خاکبرداری اضافه برنیمرخ
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
over time pay پول اضافه کار
extra bed تخت خواب اضافه
capital gains اضافه ارزش سرمایه
additional bed [accommodation of persons] تخت خواب اضافه
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
gerund اسمی که از اضافه کردن
over reinforcement اضافه ارماتورگذاری شده
prepositionally بطور حرف اضافه
postpositive preposition حرف اضافه الحاقی
play down بازی در وقت اضافه
gerunds اسمی که از اضافه کردن
throw in <idiom> اضافه دادن یا گذاشتن
perquisite عایدی اضافه برحقوق
perquisites عایدی اضافه برحقوق
overload principle اصل اضافه باری
run up <idiom> به مقدارچیزی اضافه کردن
overdraw اضافه برداشت کردن
repositional مانند حرف اضافه
over time pay مزد اضافه کاری
spare ذخیره اضافه براحتیاج انی
spared ذخیره اضافه براحتیاج انی
toincrease any one's salary اضافه حقوق بکسی دادن
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
raises ترقی دادن اضافه حقوق
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
accession شیی ء اضافه یا الحاق شده
producer surplus اضافه ارزش تولید کننده
overtime pay مزد یا حقوق اضافه کاری
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
raise ترقی دادن اضافه حقوق
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
net worth tax مالیات بر اضافه ارزش دارائی
let off steam <idiom> ازدست دادن انرژی اضافه
forfeiture of premiums ضرر اضافه ارزش سهام
ad حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads حرف اضافه لاتینی بمعنی
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
leap day روز اضافه در سال کبیسه
inseparable preposition حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com