Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
bold faced type
حروف سیاه برجسته
Other Matches
raised type
حروف برجسته برای
boldface
حروف سیاه
Gothic
حروف سیاه قلم المانی
highlights
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
thermal
کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
green phosphor
فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
ionic
وابسته به یون الکتریکی یکنوع حروف سیاه چاپخانه زبان قدیمی مردم ایونی یونان سرستون ساخته شده بسبک ایونی یونان
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
readout
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
block letter
حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
self-
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
Linotype
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
separated
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separates
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
inferior figures
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
embossment
نقوش برجسته برجسته کاری
supereminent
برجسته فوق العاده برجسته
bas relif
حجاری ونقوش برجسته برجسته
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
shift key
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
normalises
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalizes
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalize
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
monotype
ماشین حروف ریزی و حروف چینی
normalised
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalising
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
stereoscope
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
graphics
ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند
users
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
typed
حروف چاپی حروف چاپ
types
حروف چاپی حروف چاپ
cases
حروف بزرگ یا حروف معمولی
type
حروف چاپی حروف چاپ
case
حروف بزرگ یا حروف معمولی
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
non destructive cursor
صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
repousse
برجسته نمایاحکاکی برجسته
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
spoonerism
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
NDR
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
italic
حروف یک وری حروف کج
syllabary
حروف تهجی مخابراتی حروف رمز تهجی
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
outstandingly
برجسته
outstanding
برجسته
cordon bleu
برجسته
pre eminent
برجسته
laureate
برجسته
kenspeckle
برجسته
eminent
برجسته
convex
برجسته
stereometric
برجسته
mainline
برجسته
relievo
برجسته
masterwork
برجسته
illustrious
برجسته
raised
برجسته
of d.
برجسته
mainlined
برجسته
prominent
برجسته
pre-eminent
برجسته
predominant
برجسته
noted
برجسته
illustrated
برجسته
salient
برجسته
primes
برجسته
stereometric
خط برجسته
mainlines
برجسته
mainlining
برجسته
overriding
برجسته
rilievo
برجسته
starring
برجسته
striking
برجسته
ridged
برجسته
crowned
برجسته
strikingly
برجسته
distinguished
برجسته
relief emboss
برجسته
conspicuous
برجسته
staring
برجسته
par excellence
برجسته
primed
برجسته
prime
برجسته
prosilient
برجسته
illustrous
برجسته
in relief
برجسته
dominant
برجسته
torose
برجسته
saleintiant
برجسته چشمگیر
notbility
شخص برجسته
stand out
برجسته بودن
stand out
برجسته عالی
saleint
برجسته چشمگیر
smatt
برجسته زیرکانه
signally
بطور برجسته
projection welding
جوش برجسته
raised shoulder
شانه برجسته
boss
ارباب برجسته
relief emboss
نقشه برجسته
relief map
نقشه برجسته
signalize
برجسته کردن
piece de resistance
فقره برجسته
relievo
برجسته کاری
contour
نقشه برجسته
salient pole
قطب برجسته
palmy
برجسته کامیاب
embossed
برجسته شده
premiering
هنرپیشه برجسته
premieres
هنرپیشه برجسته
premiered
هنرپیشه برجسته
premiere
هنرپیشه برجسته
bas-reliefs
نقش کم برجسته
bas-reliefs
برجسته کوتاه
bas-relief
نقش کم برجسته
bas-relief
برجسته کوتاه
bas relief
نقش کم برجسته
bas relief
برجسته کوتاه
poet laureate
شاعر برجسته
humdinger
تفوق برجسته
humdingers
تفوق برجسته
effigies
تصویر برجسته
acrography
گچ کاری برجسته
alto relievo
برجسته بلند
anaglyph
حجاری برجسته
anaglyph
تزئینات برجسته
bas relif
نقش کم برجسته
basso relief
برجسته کوتاه
bossing
ارباب برجسته
bosses
ارباب برجسته
bossed
ارباب برجسته
topography
برجسته نگاری
effigy
تصویر برجسته
predominantly
بطور برجسته
distinguished
برجسته مهم
drop shadow
سایه برجسته
contour map
نقشه برجسته
in relief
بطور برجسته
laureatel
شاعر برجسته
magnific
معروف برجسته
feats
کار برجسته
feat
کار برجسته
mezzo rillievo
نیم برجسته
premiers
هنرپیشه برجسته
premier
هنرپیشه برجسته
eminently
بطور برجسته
milestones
مرحله برجسته
illustriously
برجسته وار
high relief
نقوش برجسته
mezzo relief
نیم برجسته
egregious
برجسته نمایان
emboss
برجسته کردن
embossed alphabet
الفبای برجسته
swells
برجسته شیک
swelled
برجسته شیک
swell
برجسته شیک
exaggerated stereoscopy
برجسته بین
fash butt welding
جوش برجسته
front face
سطح برجسته
half relief
نیم برجسته
milestone
مرحله برجسته
to stand out
برجسته بودن
personages
شخص برجسته
leading
عمده برجسته
personage
شخص برجسته
bas-relief
برجسته کاری
bas relif
نقوش برجسته
relief
برجسته کاری
project
برجسته بودن
projects
برجسته بودن
projected
برجسته بودن
cordon bleu
آدم برجسته
topographic map
نقشه برجسته
to make one's mark
برجسته شدن
affigy
تصویر برجسته
to put forward
برجسته نمودارکردن
raised figure
طرح برجسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com