English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (13 milliseconds)
English Persian
counterclockwise حرکت از راست به چپ
Search result with all words
indent شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indents شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
starboard بطرف راست حرکت کردن
bi directional چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
slow gait چهارنعل کوتاه با حرکت اسب به چپ و راست
starboard tack حرکت قایق بااستفاده از باددر سمت راست
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
KEEP RIGHT از سمت راست حرکت کنید.
Other Matches
dexiotropous واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
one two ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous دارای تخمک راست راست اسه
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
half left فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
right face به راست راست
freehearted رک و راست
straightish سر راست
vertically راست
upright راست
right راست
right footed راست پا
righted راست
wrapover top راست
wrapover skirt راست
wrapover dress راست
up front رک و راست
uninhibited رک و راست
dextrogyrous راست بر
straightish راست
truest راست
turnabouts به راست راست
forthrights سر راست
bolt upright راست
straighter راست
true راست
truer راست
straightforward راست
right turn به راست راست
outspoken رک و راست
straightest راست
dextrorotatory راست بر
sheer یک راست
directly سر راست
prick راست
pricked راست
pricking راست
turnabout به راست راست
four-square رک و راست
righting راست
on end راست
apeak راست
straight راست
candid راست
erects راست
erecting راست
erected راست
erect راست
bee line خط راست
pricks راست
straightforward رک سر راست
plain dealing راست
right back بک راست
rectilineal راست خط
beeline خط راست
plumply سر راست
wooden راست
plain spoken یر راست
blankly سر راست
vertical beam راست رو
dextrality راست برتری
orthodoxies راست دینی
dextrorotatory راست گردان
simon pure راست حسینی
rightmost راست ترین
rightmost سمت راست
cross brace بادبند چپ و راست
rightism راست گرایی
dextrogyrous راست گردان
outside right گوش راست
to spoke the t. راست گفتن
square راست حسینی
to tell the truth راست گفتن
truthful صادق راست
round unvarnished tale راست حسینی
truthfully صادق راست
round unvarnished tale حرف سر راست
dextrad راست سویه
dexter در طرف راست
righting lever اهرم راست کن
rightable راست شدنی
orthotropism راست رویی
clockwise rotation گردش به راست
right turn براست راست
upending راست نشاندن
upended راست نشاندن
upend راست نشاندن
bolted : راست بطورعمودی
bolting : راست بطورعمودی
bolts : راست بطورعمودی
sincere راست نما
upends راست نشاندن
righty راست دست
right wing جناح راست
deskew راست کردن
deasil طرف راست
right wing toward دست راست
bolt : راست بطورعمودی
right wing to ward دست راست
orthodoxy راست دینی
reef knots گره راست
right-wing جناح راست
verisimilitude راست نمایی
right <adv.> سمت راست
righting درسمت راست
grape sugar گلوکز راست بر
in round numbers 00 سر راست 001تا
rectilinear راست خطی
point device کاملا راست
speak the trurh راست گفتن
squared راست حسینی
squares راست حسینی
hard shouder شانه راست
squaring راست حسینی
prick eared راست گوش
stand راست شدن
straight bow کمان راست
rectangles راست گوش
straight stairs پلکان راست
righted درسمت راست
straight out راست حسینی
rectangle راست گوش
rectangle راست گوشه
right درسمت راست
roll انحراف به چپ یا راست
rolled انحراف به چپ یا راست
rolls انحراف به چپ یا راست
rectangles راست گوشه
prink راست کردن
rotation in a clockwise direction گردش به راست
eton collan یقه راست
erective راست کننده
erectile راست کردنی
erectile راست شدنی
right-angled راست گوشه
rectangular راست گوشه
to the right <adv.> سمت راست
on the right <adv.> سمت راست
dextrosal راست گرد
to sit up راست نشستن
eyes right نظر به راست
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com