English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
picture حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictured حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picturing حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
Other Matches
beam حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
beams حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
electron deceleration کندی حرکت الکترون
channel selector انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون
infinity مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
aperture mask استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
shadowmask صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
red, green, blue سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
a television تلویزیون
Goh Chok Tong تلویزیون
telly تلویزیون
goggle box تلویزیون
tellies تلویزیون
face صفحه تلویزیون
couch potato معتاد به تلویزیون
educational television تلویزیون اموزشی
faceplate صفحه تلویزیون
vieming screen صفحه تلویزیون
television broadcasting station فرستنده تلویزیون
channel selector سلکتورکانالهای تلویزیون
closed circuit تلویزیون مداربسته
TVs مخفف تلویزیون
color television تلویزیون رنگی
TV مخفف تلویزیون
couch potatoes معتاد به تلویزیون
screens صفحه تلویزیون
screening, screenings صفحه تلویزیون
screened صفحه تلویزیون
faces صفحه تلویزیون
closed circuits تلویزیون مداربسته
screen صفحه تلویزیون
videos تلویزیونی تلویزیون
videoed تلویزیونی تلویزیون
channeling کانال تلویزیون
channel کانال تلویزیون
channeled کانال تلویزیون
channelled کانال تلویزیون
channels کانال تلویزیون
videoing تلویزیونی تلویزیون
video تلویزیونی تلویزیون
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
The television flickers . تصویر تلویزیون می لرزد
televisor بیننده برنامه تلویزیون
airwave امواج رادیو و تلویزیون
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
image effect اثر تصویر تلویزیون
flake برفک زدن تلویزیون
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
cylindrical faceplate صفحه استوانهای تلویزیون
spherical faceplate صفحه محدب تلویزیون
sequential color television تلویزیون رنگی مرحلهای
teleplay نمایشنامه مخصوص تلویزیون
flaked برفک زدن تلویزیون
flaking برفک زدن تلویزیون
neutral density faceplate صفحه رنگی تلویزیون
televising با تلویزیون نشان دادن
televised با تلویزیون نشان دادن
televise با تلویزیون نشان دادن
closed circuit television تلویزیون مدار بسته
closed-circuit television تلویزیون مدار بسته
televises با تلویزیون نشان دادن
electrons الکترون
negatron الکترون
isoelectronic هم الکترون
electron donor الکترون ده
traces رد الکترون
traced رد الکترون
electron الکترون
trace رد الکترون
coelectron هم الکترون
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
screening نمایش بر روی پرده تلویزیون
juicer متخصص نور در تلویزیون وتاتر
couch potato معتاد به تلویزیون [اصطلاح روزمره]
camcorders دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
camcorder دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
Is there a television? آیا تلویزیون وجود دارد؟
electron trajectory مسیر الکترون
electron spin اسپین الکترون
electron transition انتقال الکترون
electron spin تنیدگی الکترون
bound electron الکترون بسته
electron shell پوسته الکترون
conduction electron الکترون رسانش
electron recoil بازگشت الکترون
electron pair زوج الکترون
electron orbit مسیرگردش الکترون
electron multiplier افزاینده الکترون
electron mass جرم الکترون
electron transition عبور الکترون
charge of the electron بار الکترون
free electron الکترون غیرپیوندی
free electron الکترون ازاد
concentration of electron چگالی الکترون
density of electron چگالی الکترون
conduction electron الکترون رسانایی
electrophile الکترون دوست
electroneutrality الکترون خنثایی
valence electron الکترون رسانایی
electron volt الکترون ولت
electron tube لوله الکترون
electron jump پرش الکترون
electron injector الکترون افکن
electron decay تجزیه الکترون
electron conduction هدایت الکترون
electronic concentration غلظت الکترون
electron concentration غلظت الکترون
electron charge بار الکترون
electron capture الکترون گیراندازی
electron beam باریکه الکترون
electron beam پرتو الکترون
electron beam شعاع الکترون
electron avalanche بهمن الکترون
electron affinity الکترون خواهی
electron acceptor الکترون پذیر
electron acceptor پذیرنده الکترون
electron decay اضمحلال الکترون
valence electron الکترون فرفیت
electron focusing تمرکز الکترون
electron flow سیلان الکترون ها
electron flow فلوی الکترون
electron energy انرژی الکترون
electron energy کارمایه ی الکترون
electron emmission انتشار الکترون
electron emitter منبع الکترون
electron emission صدور الکترون
electron drift رانش الکترون
electron donor دهنده الکترون
electron distribution پخش الکترون
electron diffraction خمیدگی الکترون
electron acceleration شتاب الکترون
nonbonding electron الکترون ناپیوندی
electron beam اشعه الکترون
lone electron الکترون تنها
primary electron الکترون اولیه
emission صدور الکترون
electron exchange تبادل الکترون
mass of the electron جرم الکترون
photo electron فوتو الکترون
outer shell electron الکترون بیرونی
photo electron الکترون نوری
outer shell electron الکترون رسانایی
odd electron الکترون منفرد
nuclear electron الکترون هسته
isoelectronic ions یونهای هم الکترون
valence electron الکترون والانس
high energy electron الکترون پر انرژی
antibonding electron الکترون ضد پیوندی
electron deceleration دیرکرد الکترون
initiating electron الکترون اغازگر
emissions صدور الکترون
inner shell electron الکترون درونی
secondary electron الکترون ثانوی
His speech gripped the television viewers ( audience ). سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
coherence فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
The pigeous peched on the television aerial . کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
electron gun لوله پرتاب الکترون
outer shell electron الکترون لایه بیرونی
secondary electron emission پیل ثانویه الکترون
electron accelerator شتاب دهنده الکترون
electron attachment پیوستگی یا وابستگی الکترون
electron deficient molecules مولکولهای با کمبود الکترون
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
delocalized electron الکترون غیر مستقر
electron charge mass ratio چگالی بار الکترون
electron capture detector اشکارساز الکترون گیراندازی
rest mass of the electron جرم ساکن الکترون
supressor grid شبکه الکترون بند
electron multiplier فزون ساز الکترون
electron pairing زوج شدن الکترون
electron paramagnetic resonance رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electroosmotic effect اثر الکترون اسمزی
linear accelerator شتابده خطی الکترون
transmission electron micrograph ریزنگار انتقال الکترون
electron transit time زمان عبور الکترون
lone pair electron زوج الکترون تنها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com