Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
winning move
حرکت برنده
Other Matches
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
cutters
برنده
foretooth
برنده
portative
برنده
incisive
برنده
winnings
برنده
winning
برنده
conductive
برنده
deferent
برنده
high proof
برنده
cutting
برنده
scissile
برنده
cutter
برنده
mutilator
برنده
vehicles
برنده
vehicle
برنده
trenchant
برنده
incisory
برنده
winners
برنده
winner
برنده
discoverers
پی برنده
heuristic
پی برنده
discoverer
پی برنده
incisor tooth
برنده
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
users
بکار برنده
winner of a match
برنده مسابقه
outpoint
برنده با امتیاز
uptake
بالا برنده
victors
برنده مسابقه
boosters
بالا برنده
achiever
از پیش برنده
perseus
برنده سر دیو
promoters
پیش برنده
promoter
پیش برنده
annihilator
از بین برنده
impeller
پیش برنده
impellor
پیش برنده
incisively
بطور برنده
persi
برنده سر دیو
propelling
پیش برنده
gestatorial
برنده پاپ
user
بکار برنده
raiders
یورش برنده
winning position
پوزیسیون برنده
decisions
برنده با امتیاز
booster
بالا برنده
winner
برنده بازی
decision
برنده با امتیاز
gonfalonier
برنده پرچم
winners
برنده بازی
wearing
تحلیل برنده
utilizer
بکار برنده
contenders
برنده احتمالی
contender
برنده احتمالی
uplifter
بالا برنده
highest bidder
برنده مزایده
raider
یورش برنده
medalists
برنده مدال
matrolinous
بارث برنده
propulsive
جلو برنده
dark horse
برنده غیرمترقبه
edged tool
الت برنده
edge tool
الت برنده
dark horses
برنده غیرمترقبه
medallists
برنده مدال
lacerative
برنده یا درنده
prizewinner
برنده جایزه
deferent
بیرون برنده
medallist
برنده مدال
resolutive
تحلیل برنده
heiresses
ارث برنده زن
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
cutting head
نوک برنده
promotor
پیش برنده
heiress
ارث برنده زن
medalist
برنده مدال
dissolvent
حل کننده برنده
victor
برنده مسابقه
prizer
برنده جایزه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
carry the day
<idiom>
برنده یا موفق شدن
decisions
برنده کشتی با امتیاز
won ending
اخر بازی برنده
chung seung
برنده هوگوابی تکواندو
decision
برنده کشتی با امتیاز
cutler
فروشنده الات برنده
winterer
بسر برنده زمستان
walk all over someone
<idiom>
براحتی برنده شدن
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
file cutter
قسمت برنده سوهان
bearing capacity
قدرت برنده باربرد
nonwinner
هرگز برنده نشده
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
raise the hand
بالابردن دست برنده
emasculative
برنده نیروی مردی
liquidators
برچیننده از بین برنده
liquidator
برچیننده از بین برنده
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
benefic
فایده برنده نیکوکار
benefitical
منتفع فایده برنده
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
limivorous
فرو برنده گل ولای
emulous
رشک برنده طالب
painstaking
ساعی رنج برنده
painstakingly
ساعی رنج برنده
jackpots
برنده تمام پولها
emasculatory
برنده نیروی مردی
jackpot
برنده تمام پولها
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
to ease to a victory
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
cutting angle
سطح برنده تیغه برش
gulf
هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulfs
هر چیز بلعنده وفرو برنده
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
to scramble a victory
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
hellward
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
hybrid propulation
نیروی پیش برنده مختلط
novillero
گاوبازی که هنوز برنده نشده
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
scissors
چیز برنده قطع کننده
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
To win on points.
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
hoong seung
برنده هوگو قرمز تکواندو
runner up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
blade
قسمت برنده لبههای تیغ دار
waltz off with
<idiom>
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
dye-remover
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
defoliating agent
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
I have not played my trump ( winning ) card .
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliants
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
ingestive
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
maiden race
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-alls
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
stabile
بدون حرکت بی حرکت
selling race
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com