Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (13 milliseconds)
English
Persian
forward
حرکت به جلو یا مقابل
forwarded
حرکت به جلو یا مقابل
Search result with all words
speed
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeding
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeds
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
trap
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
scan
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scanned
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scans
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
coefficient of drag
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
exchangeable
درایو دیسک با پوش قابل حرکت . در مقابل دیسک ثابت
raster
یک حرکت افقی اشعه روی صفحه در مقابل صفحه CRT
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
Other Matches
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
title
مقابل
anti
در مقابل
as compared to
در مقابل
as opposed to
در مقابل
titles
مقابل
versus prep
در مقابل
in consideration of
در مقابل
fore
<adv.>
در مقابل
opposed
مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
at the fore
<adv.>
در مقابل
vis-a-vis
مقابل
at the front
<adv.>
در مقابل
vis a vis
مقابل
versus
در مقابل
in the front
<adv.>
در مقابل
opposite
مقابل
opposites
مقابل
at front
<adv.>
در مقابل
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
counter weight
وزنه مقابل
respondent
طرف مقابل
contralateral muscles
عضلات مقابل
contrary
مقابل خلاف
opposed piston engine
موتورپیستون مقابل
on payment
در مقابل وجه
dead against
درست مقابل
water resistance
مقاومت در مقابل اب
inverse
برعکس مقابل
point-blank
مقابل هدف
point blank
مقابل هدف
from opposite directions
از دو طرف مقابل
in comparison to
[compared with]
در قبال
[در مقابل]
counterparts
نقطه مقابل
counterweights
وزنه مقابل
counterweight
وزنه مقابل
opposite the house
مقابل خانه
alternative hypothesis
فرضیه مقابل
counterpart
نقطه مقابل
anti thesis
وضع مقابل
respondents
طرف مقابل
off
مقابل عازم
obverse
طرف مقابل
counterpoint
نقطه مقابل
orientated
هدف مقابل
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
laws versus tendencies
قوانین در مقابل تمایلات
mouses
مقابل حساسیت Mouse
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
caps
در مقابل حالت کوچک
windproof
مقاوم در مقابل باد
light resistance
مقاومت در مقابل نور
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
wear resistance
مقاومت در مقابل سایش
opposit stroke pistons
پیستون مقابل گرد
capitals
در مقابل حالت کوچک
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
mouse
مقابل حساسیت Mouse
sonnal deung
مقابل تیغه دست
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
torsional rigidity
استحکام در مقابل پیچش
front wall
دیوار مقابل اسکواش
rivaling
طرف مقابل دعوا
antipode
نقطهء مقابل یا متقاطر
blocks
دفاع در مقابل ابشار
harder
سخت در مقابل نرم
rivals
طرف مقابل دعوا
blocked
دفاع در مقابل ابشار
documents against payment
اسناد در مقابل پرداخت
countering
مقابل دستگاه شمارنده
block
دفاع در مقابل ابشار
counter
مقابل دستگاه شمارنده
hardest
سخت در مقابل نرم
cash against documents
پول در مقابل اسناد
boring stay
قسمت ساکن مقابل
rivalling
طرف مقابل دعوا
hard
سخت در مقابل نرم
countered
مقابل دستگاه شمارنده
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
driveway
راه مقابل خانه
rival
طرف مقابل دعوا
equity versus efficiency
برابری در مقابل کارائی
rivaled
طرف مقابل دعوا
rivalled
طرف مقابل دعوا
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
aboral
نقطه مقابل دهان
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
thermostability
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
actinautographic
دارای حساسیت در مقابل نور
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
rebellions
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
flame safety
ایمنی در مقابل شعله اتش
exorable
قابل تحریک در مقابل التماس
denial operations
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
notche sensitivity index
ضریب حساسیت در مقابل شیار
fascia plate
تابلوی مقابل دریک وسیله
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
rebellion
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
than
<conj.>
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
would just as soon
<idiom>
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
fin de non recevoir
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
socage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
soccage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to backtrack
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
stances
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
sheet down
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
stance
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
relicta verificatione
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
ballooner
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
balloon jib
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
stances
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
to row back
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
bullets
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
bullet
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
thermosetting
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
to resist an attack
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
audible
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
thermoplasticity
قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
fastness of bleaching
ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
to make a goal
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
slides
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
cold wet clothing
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
vertical angles
گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
survivability
قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
forecourt
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
streamline
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
soil shear strength
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
streamlines
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
forecourts
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
streamlining
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
projection of a point
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
play footsie
<idiom>
از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
royalty
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
sheet
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
peine for et dure
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
half
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
royalties
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
EDAC
سیستم تصحیح خطای مقابل برای ارتباطات دادهای
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
sheets
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
gutters
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutter
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
color fastness
درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com