Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
flow
حرکت به نرمی
flowed
حرکت به نرمی
flows
حرکت به نرمی
Other Matches
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
fluffiness
نرمی
flimsiness
نرمی
flexility
نرمی
flexibly
به نرمی
flagginess
نرمی
flabbiness
نرمی
fineness
نرمی
facileness
نرمی
mildly
به نرمی
milkiness
نرمی
mansuetude
نرمی
lubricous
نرمی
looseness
نرمی
litheness
نرمی
limpness
نرمی
pulpiness
نرمی
lenity
نرمی
lenience
نرمی
laxly
به نرمی
ductility
نرمی
softness
نرمی
subtilty
نرمی
suppleness
نرمی
tractability
نرمی
gloss
: نرمی
pliantly
به نرمی
placably
به نرمی
limply
به نرمی
softly
به نرمی
unction
نرمی
mildness
نرمی
suavity
نرمی
leniency
نرمی
downiness
نرمی
doughiness
نرمی
silkiness
نرمی
waxiness
نرمی
sleekness
نرمی
benignancy
نرمی
spooniness
نرمی
smoothly
به نرمی
sweetness
نرمی
leniently
به نرمی
oiliness
نرمی
peachiness
نرمی
smoothness
نرمی
pliability
نرمی
mushiness
نرمی
lubricity
نرمی
reckets
نرمی استخوان
facilely
به نرمی ماهرانه
reckets
استخوان نرمی
rickets
نرمی استخوان استخوان نرمی
amenity
نرمی ملایمت
amenities
نرمی ملایمت
pash
یورش نرمی
creep ductility
نرمی خزش
plasticity
خمیری نرمی
mellowness
نرمی رسیدگی
softening point
نقطه نرمی
toughness index
شاخص نرمی
osteomalacia
نرمی استخوان
plasticity
حالت پلاستیکی نرمی
fineness modulus
مدول نرمی و ریزی
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
fineness modulus
مدول ریزی و نرمی
fineness of lime
نرمی و ریزی اهک
ricketiness
دچاری به نرمی استخوان لغزندگی
malleability
باخاصیت چکش خواری نرمی
scumble
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
holystone
سنگ شنی نرمی که با ان عرشه کشتی را میشویند
brie
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
great dane
نوعی سگ بزرگ وقوی که دارای پوست نرمی است
gibus
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
textile
زیر دست
[احساس نرمی یا زبری فرش بدون توجه به طرح و رنگ آن]
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
k day
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
gesture
حرکت
traversed
حرکت
stationary
بی حرکت
statist
بی حرکت
traverses
حرکت
behavior
حرکت
gestured
حرکت
behaviuor
حرکت
as you were
حرکت از نو
vowel point
حرکت
gesturing
حرکت
traverse
حرکت
moves
حرکت
stirred
حرکت
motioned
حرکت
running
در حرکت
motion
حرکت
traversing
حرکت
inert
بی حرکت
progressing
حرکت
progresses
حرکت
motionless
بی حرکت
progressed
حرکت
moveless
بی حرکت
progress
حرکت
stock-still
بی حرکت
vapid
بی حرکت
stirrings
حرکت
pats
بی حرکت
stirs
حرکت
stirabout
حرکت
patted
بی حرکت
patting
بی حرکت
departures
حرکت
departure
حرکت
stir
حرکت
sedentary
بی حرکت
travel
حرکت
traveled
حرکت
ambulation
حرکت
travels
حرکت
behaviour
حرکت
demeanor
حرکت
demeanour
حرکت
shift
حرکت
frozen
بی حرکت
shifted
حرکت
agoing
در حرکت
immobile
بی حرکت
pat
بی حرکت
shifts
حرکت
agog
در حرکت
afloat
در حرکت
motioning
حرکت
animation
حرکت
circulations
حرکت
circulation
حرکت
oi
در حرکت
geste
حرکت
movement
حرکت
maneuver
حرکت
moved
حرکت
on the move
در حرکت
animations
حرکت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com