Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
expressive movement
حرکت بیانگر
Other Matches
representatives
بیانگر
representative
بیانگر
expressive
بیانگر
explanatory
بیانگر روشنگر
gestures
حرکات بیانگر
self expressive
خود بیانگر
expressive behavior
رفتار بیانگر
poof
صوتی بیانگر ناباوری
poofs
صوتی بیانگر ناباوری
poufs
صوتی بیانگر ناباوری
neutral
سیستمی که پاس ولتاژ و صفر دست در آن بیانگر اعداد با دیگری 100 است
pareto distribution
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
positive true logic
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
disclaimers
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimer
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
agog
در حرکت
stills
بی حرکت
geste
حرکت
agoing
در حرکت
gest
حرکت
ambulation
حرکت
shifts
حرکت
motionless
بی حرکت
moveless
بی حرکت
stillest
بی حرکت
stiller
بی حرکت
shift
حرکت
demeanour
حرکت
demeanor
حرکت
behaviour
حرکت
traveled
حرکت
travel
حرکت
immobile
بی حرکت
vowel point
حرکت
haviour
حرکت
afloat
در حرکت
stationary
بی حرکت
departures
حرکت
still
بی حرکت
shifted
حرکت
statist
بی حرکت
behavior
حرکت
behaviuor
حرکت
stirabout
حرکت
stock still
بی حرکت
moved
حرکت
animation
حرکت
animations
حرکت
move
حرکت
departure
حرکت
progress
حرکت
frozen
بی حرکت
animal
حس و حرکت
vapid
بی حرکت
as you were
حرکت از نو
animals
حس و حرکت
scrolling
حرکت
movement
حرکت
moves
حرکت
progressing
حرکت
progresses
حرکت
progressed
حرکت
locomotion
حرکت
gesturing
حرکت
traverse
حرکت
maneuver
حرکت
traversed
حرکت
gestured
حرکت
gesture
حرکت
motions
حرکت
running
در حرکت
motioned
حرکت
motioning
حرکت
motion
حرکت
travels
حرکت
square move
حرکت
stir
حرکت
hold still
<idiom>
بی حرکت
patting
بی حرکت
patted
بی حرکت
pats
بی حرکت
pat
بی حرکت
sedentary
بی حرکت
stock-still
بی حرکت
stirs
حرکت
stirrings
حرکت
stirred
حرکت
traversing
حرکت
otiose
بی حرکت
inert
بی حرکت
on the move
در حرکت
oi
در حرکت
circulations
حرکت
traverses
حرکت
circulation
حرکت
movement order
دستور حرکت
course
مسیر حرکت
motor oriented
حرکت گرا
dog leg movement
حرکت زیگزاگی
motion analysis
تجزیه حرکت
move out
حرکت کنید
moveability
قابلیت حرکت
downswing
حرکت چوب
inertly
بطوربی حرکت
departure station
مبداء حرکت
standstill
بدون حرکت
move mode
باب حرکت
movement credit
نوبت حرکت
courses
مسیر حرکت
glassily
بطورمات و بی حرکت
coursed
مسیر حرکت
downward movement
حرکت رو به پایین
immobilization
بی حرکت شدن
inter play
حرکت محدود
get under way
حرکت کردن
proceed
حرکت به جلو
kinematics
حرکت شناخت
gamma movement
حرکت گاما
froissement
حرکت بافشار
free maneuver
حرکت ازاد
kinematics
حرکت شناسی
proceeded
حرکت به جلو
lunge
حرکت لانژ
human movement
حرکت انسان
horizontal scrolling
حرکت افقی
in gear
اماده حرکت
lunging
حرکت لانژ
have way on
حرکت کردن
lunges
حرکت لانژ
lunged
حرکت لانژ
harmonic motion
حرکت هماهنگ
intentional movement
حرکت عمدی
kinephantom
حرکت خیالی
kinesiology
حرکت شناسی
larghetto
حرکت ملایم
motion study
مطالعه ی حرکت
motor ability
قابلیت حرکت
eurhythmics
تناسب حرکت
equations of motion
معادلات حرکت
electromotion
حرکت برق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com