English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
physical movement حرکت جسمانی
Other Matches
physical جسمانی
corporeal جسمانی
fleshly جسمانی
carnal جسمانی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
corporality هستی جسمانی تن
bodily واقعا جسمانی
fleshpot لذایذ جسمانی
materials مادی جسمانی
corporeality جسمانی بودن
sensual شهوانی جسمانی
incorporate غیر جسمانی
physical fitness امادگی جسمانی
physical handicap معلولیت جسمانی
in the f. بصورت جسمانی
worldly جسمانی مادی
earthen مادی جسمانی
temporal جسمانی زمانی
incorporates غیر جسمانی
incorporating غیر جسمانی
fleshpots راحتی جسمانی
sentience حساسیت جسمانی
material مادی جسمانی
sensuousness پیروی جسمانی
somatization جسمانی کردن
bodily harm صدمه جسمانی
physical مادی جسمانی
marasmus پژمردگی جسمانی
outworld دنیای جسمانی
stresses تنش جسمانی- روانی
carnally بطور جسمانی یا شهوانی
stress تنش جسمانی- روانی
physical anthropology انسان شناسی جسمانی
anthropometry انسان سنجی جسمانی
physical aptitude test ازمون استعداد جسمانی
the outward man ادم جسمانی جسم
physical fitness امادگی عمومی جسمانی
stressing تنش جسمانی- روانی
profaneness وابستگی بچیزهای جسمانی
tussle مسابقه جسمانی کشمکش
somatization disorder اختلال جسمانی کردن
somatoform disorder اختلال جسمانی شکل
sensuously مبنی بر لذات جسمانی
substantiates ماهیت جسمانی دادن به
tussled مسابقه جسمانی کشمکش
substantiating ماهیت جسمانی دادن به
rough up <idiom> حمله وصدمه جسمانی
tussling مسابقه جسمانی کشمکش
substantiated ماهیت جسمانی دادن به
tussles مسابقه جسمانی کشمکش
incarnate دارای شکل جسمانی
dysaesthesia اختلال حواس جسمانی
substantiate ماهیت جسمانی دادن به
sensuous مبنی بر لذات جسمانی
infantilism کندی رشد جسمانی وعقلانی
habitus وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
hard as nails <idiom> ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
lysenkoism نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
motions حرکت
scrolling حرکت
travel حرکت
traveled حرکت
haviour حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
motioning حرکت
demeanour حرکت
demeanor حرکت
behaviour حرکت
travels حرکت
animals حس و حرکت
statist بی حرکت
geste حرکت
stirabout حرکت
stock still بی حرکت
gest حرکت
moved حرکت
animal حس و حرکت
stationary بی حرکت
shifts حرکت
square move حرکت
moves حرکت
vowel point حرکت
on the move در حرکت
otiose بی حرکت
stills بی حرکت
stillest بی حرکت
stiller بی حرکت
still بی حرکت
maneuver حرکت
frozen بی حرکت
inert بی حرکت
movement حرکت
locomotion حرکت
animations حرکت
animation حرکت
oi در حرکت
running در حرکت
progressing حرکت
progresses حرکت
progressed حرکت
afloat در حرکت
agog در حرکت
motion حرکت
shifted حرکت
motionless بی حرکت
moveless بی حرکت
progress حرکت
immobile بی حرکت
departures حرکت
departure حرکت
vapid بی حرکت
stock-still بی حرکت
motioned حرکت
as you were حرکت از نو
traverse حرکت
traversed حرکت
traverses حرکت
traversing حرکت
circulations حرکت
circulation حرکت
stirs حرکت
stirrings حرکت
ambulation حرکت
behavior حرکت
behaviuor حرکت
agoing در حرکت
gesturing حرکت
gestured حرکت
gesture حرکت
shift حرکت
stirred حرکت
pats بی حرکت
move حرکت
patted بی حرکت
patting بی حرکت
pat بی حرکت
sedentary بی حرکت
stir حرکت
bobbing حرکت تندوسریع
overwatch پوشاندن حرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com