English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
circulation حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulations حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
Other Matches
vortex flow جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
turning movement حرکت دورانی
concentric running حرکت دورانی
concentricity حرکت دورانی
vertical envelopement حرکت دورانی قائم
evolution چرخش حرکت دورانی
concentricity test ازمایش حرکت دورانی
rock حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocks حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocked حرکت دورانی بال به دور بدنه
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
coffee grinders حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
kelly قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
polar motion وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
fluidal مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
named departure point نقطه مشخص برای حرکت
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
circa دراطراف
he looked about دراطراف
anent دراطراف
around پیرامون دراطراف
epistyle گچ بری دراطراف در
circumlunar دراطراف ماه
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
circumfluent جاری شونده دراطراف
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
helminthology مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
boulevards خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
ambient water ابی که در عمق معین دراطراف غواص است
boulevard خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
periodontal واقع دراطراف دندان یا دندانها ضریع دندانی
barburetor heater جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
retention area قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
mawashi دورانی
out flanking دورانی
vertiginous دورانی
dollyo دورانی
rotary دورانی
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
rotational inertia لختی دورانی
revolution سرعت دورانی
diode lamp دیود دورانی
centrifugal pump پمپ دورانی
dollyo chagi ضربه دورانی پا
mawashi geri ضربه دورانی پا
circular frequency تکرار دورانی
revolutions سرعت دورانی
turning movement احاطه دورانی
rotational چرخشی دورانی
rotation flow شارش دورانی
rotary drilling حفاری دورانی
turbo compressor کمپرسور دورانی
eyre گردش دورانی
rotary switch کلید دورانی
cyclic pitch گام دورانی
revolving گردنده دورانی
rotary pump پمپ دورانی
cyclical budget بودجه دورانی
cyclical unemployment بیکاری دورانی
encirclement احاطه دورانی
rotation inertia لختی دورانی
transport stream ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
kwon toul chigi ضربه مشت دورانی
circular flow of income گردش دورانی درامد
gyratory crusher سنگ شکن دورانی
cyclic pitch control کنترل گام دورانی
circular dischroism دو رنگ نمایی دورانی
moom dolly chagi ضربه پا به عکس دورانی
moom dollyo bandea dollyo chagi ضربه پا برعکس دورانی
gyratory breaker سنگ شکن دورانی
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
cycle :بصورت دورانی فاهر شدن
semi spinner پرتاب دورانی گوی بولینگ
cycled :بصورت دورانی فاهر شدن
cycles :بصورت دورانی فاهر شدن
semi roller پرتاب دورانی گوی بولینگ
screwing حرکات دورانی یخهای دریایی
vectored attacks تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
rotaglider گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
unthickened سیال
fulidal سیال
fluids سیال
fluid سیال
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
mobiles روان سیال
fluid resistance مقاومت سیال
fluid جسم سیال
floating reserve احتیاط سیال
effluents سیال خروجی
fluid capital سرمایه سیال
effluent سیال خروجی
fluid intelligence هوش سیال
fluid centre مرکز سیال
real fluid سیال واقعی
mobile سیال تغییرپذیر
working fluid سیال عامل
electric fluid سیال برقی
mobile روان سیال
intransit strenth پرسنل سیال
fluids جسم سیال
working fluid سیال متحرک
floating سیال مواج
superfluid ابر سیال
ideal fluid سیال ایده ال
mobiles سیال تغییرپذیر
perfect fluid سیال کامل
influent سیال ورودی
intransit stock اماد سیال
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
brain storming سیال سازی ذهن
viscous stress تنش برش سیال
visualization مرئی ساختن سیال
maintenance float شارژ انبار سیال
fluor قاعدگی زنان سیال
fluidic وابسته بجسم سیال
bleeds فرار کردن یک سیال
bleed فرار کردن یک سیال
fluid bed polymerization بسپارش در بستر سیال
fluid bed vulcanization وولکانش در بستر سیال
working lead fluid سیال متحرک یا عامل
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
fluid adjustment screw پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
baffling منحرف کننده جریان سیال
supercritical fluid chromatography کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
baffles منحرف کننده جریان سیال
baffled منحرف کننده جریان سیال
baffle منحرف کننده جریان سیال
vapor lock قطع کامل جریان سیال
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
floatation اضافی بودن سطح سیال اماد
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
coanda effect گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
underway در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
s.f.c chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
prill بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
reynolds stress تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com