Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
opposition |
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل |
|
|
Other Matches |
|
action on the blade |
تماس با شمشیر حریف |
compound parry |
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر |
skate off |
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی |
gain ground |
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف |
covered |
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود |
doubled up |
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف |
doubled |
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف |
double |
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف |
out of distance |
دور بودن شمشیرباز از حریف |
trompement |
گریز شمشیرباز از ضربه حریف |
stance |
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف |
stances |
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف |
close in |
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف |
engagement |
تماس دو تیفه شمشیر درگارد |
engagements |
تماس دو تیفه شمشیر درگارد |
underhook |
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن |
hits |
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف |
hit |
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف |
hitting |
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف |
double touch |
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه |
double hi |
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه |
change of engagement |
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر |
binds |
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او |
bind |
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او |
clinched |
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود |
clinches |
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود |
clinching |
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود |
clinch |
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود |
ceding parry |
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید |
offensive movement |
حرکت تهاجمی شمشیرباز |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
tries |
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف |
try |
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف |
counter riposte |
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف |
glided |
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس |
glides |
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس |
glide |
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس |
circular parry |
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر |
counter parry |
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر |
movement to contact |
حرکت به تماس |
movement to contact |
حرکت به اخذ تماس |
counter disengagement |
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی |
hovercraft |
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند |
hovercrafts |
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند |
stunt |
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم |
stunting |
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم |
stunts |
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم |
croquet |
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود |
de bounce |
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود |
touch |
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس |
touches |
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس |
Thanks for calling back. |
با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.] |
contact point |
وسیله تماس نقطه اخذ تماس |
ring |
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد. |
head and arm |
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم |
loops |
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر |
loop |
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر |
looped |
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر |
mutualism |
تقابل |
opposition |
تقابل |
mutuality |
تقابل |
reciprocity |
تقابل |
contrasting |
تقابل |
contrast |
تقابل |
contrasted |
تقابل |
contrasts |
تقابل |
amplifying report |
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن |
opposability |
قابلیت تقابل |
contrasts |
تقابل کنتراست |
contrast |
تقابل کنتراست |
contrasting |
تقابل کنتراست |
contrasted |
تقابل کنتراست |
brightness contrast |
تقابل درخشندگی |
in opposition |
تقابل فاز |
chromatic contrast |
تقابل فامی |
opposition jupiter to the sun |
تقابل بر جیس با خورشید |
finger thumb opposition |
تقابل شست و انگشت |
thermal crossover |
تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز |
side sweep and over under |
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف |
originate |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originated |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originates |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originating |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
hit |
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه |
hitting |
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه |
hits |
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه |
face off |
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو |
fencer |
شمشیرباز |
backsword man |
شمشیرباز |
sabreur |
شمشیرباز سابر |
line of attack |
سینه شمشیرباز |
fencing position |
گارد شمشیرباز |
assaults |
یورش شمشیرباز |
assaulted |
یورش شمشیرباز |
foilist |
شمشیرباز فویل |
assault |
یورش شمشیرباز |
foilsman |
شمشیرباز فویل |
epeeist |
شمشیرباز اپه |
attack on the blade |
حمله شمشیرباز به تیغه |
fencing measure |
فاصله معمولی دو شمشیرباز |
compound attack |
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی |
sword arm |
دست مسلح شمشیرباز |
fleche |
نقل مکان شمشیرباز |
time hit |
ضربه شمشیرباز در ضد حمله |
hit not valid |
ضربه بی ارزش شمشیرباز |
bibs |
محافظ گلوی شمشیرباز |
composite attack |
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی |
off target hit |
ضربه بی ارزش شمشیرباز |
bib |
محافظ گلوی شمشیرباز |
preparation of attack |
شمشیرباز اماده حمله |
lanista |
شمشیرباز اموزگار شمشیربازی |
guards |
حالت دفاعی شمشیرباز |
guarding |
حالت دفاعی شمشیرباز |
guard |
حالت دفاعی شمشیرباز |
coquille |
محافظ دست شمشیرباز |
attention |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
attentions |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
jumped |
حمله شمشیرباز با پرش به هوا |
attack on preparation |
شمشیرباز اماده برای حمله |
jump |
حمله شمشیرباز با پرش به هوا |
jumps |
حمله شمشیرباز با پرش به هوا |
plastron |
محافظ سینه کمر و پهلوهای شمشیرباز |
progressive attack |
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون |
in distance |
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن |
lunging |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
balestra |
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله |
lunge |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
lunges |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
lunged |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
appel |
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه |
swordsman |
شمشیر زن |
blade |
شمشیر |
spurtle |
شمشیر |
swords |
شمشیر |
spits |
شمشیر |
bolo |
شمشیر |
spit |
شمشیر |
bilbo |
شمشیر |
bilboa |
شمشیر |
sword |
شمشیر |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
gladiate |
شمشیر مانند |
With a stork of the sword. |
با ضرب شمشیر |
swordsman |
شمشیر باز |
foilsman |
شمشیر باز |
to carry sword |
شمشیر جستن |
daito |
شمشیر بزرگ |
fences |
شمشیر بازی |
claymore |
شمشیر دودمه |
steel |
شمشیر پولادی |
fence |
شمشیر بازی |
swordsmanship |
شمشیر بازی |
steeled |
شمشیر پولادی |
steeling |
شمشیر پولادی |
steels |
شمشیر پولادی |
swordlike |
شمشیر مانند |
handles |
قبضه شمشیر |
sword cut |
زخم شمشیر |
sword cutter |
شمشیر ساز |
baldric |
بند شمشیر |
sabre cut |
زخم شمشیر |
swordfishes |
شمشیر ماهی. |
scabbard |
غلاف شمشیر |
swordplay |
فن شمشیر بازی |
blade |
تیغه شمشیر |
scabbards |
غلاف شمشیر |
handle |
قبضه شمشیر |
sword dance |
رقص شمشیر |
hilt |
دسته شمشیر |
pommels |
قبه شمشیر |
sword fish |
شمشیر ماهی |
swordfish |
شمشیر ماهی. |
foibles |
تیغه شمشیر |
fencer |
شمشیر باز |
tucker |
شمشیر ساز |
at the point of the sword |
بدم شمشیر |
sword knot |
شرابه شمشیر |
pommel |
قبه شمشیر |
foible |
تیغه شمشیر |
rapier |
شمشیر دودم |
rapiers |
شمشیر دودم |
hilts |
دسته شمشیر |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |