English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
rhytmic movement حرکت موزون
Search result with all words
pace باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paced باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paces باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
Other Matches
symphonious موزون
concerted موزون
metrical موزون
lilting موزون
swinging موزون
shapeable موزون
rhythmical موزون
immusical نا موزون
concordant موزون
lilts اهنگ موزون
weighted average میانگین موزون
shapable مناسب موزون
lilt اهنگ موزون
weight index شاخص موزون
metrically بطور موزون
weighted indexes شاخصهای موزون
fabliau افسانه موزون
rhythm اهنگ موزون
tunably کوک موزون
harmonic هم اهنگ موزون
tuneable کوک موزون
rhythms اهنگ موزون
tunable کوک موزون
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
eurythmics حرکات بدنی موزون
reciting با صدایی موزون خواندن
levelled موزون هدف گیری
levels موزون هدف گیری
harmonious موزون سازگار موافق
recites با صدایی موزون خواندن
symphonic موزون شبیه سمفونی
level موزون هدف گیری
well proportioned با تناسب متناسب موزون
recite با صدایی موزون خواندن
eurhythmics حرکات بدنی موزون
leveled موزون هدف گیری
polyphony چندنثر موزون ومقفی
rhythmize باهنگ موزون دراوردن
recited با صدایی موزون خواندن
harmoniously بطور موزون یا خوش اهنگ
well balanced سالم سلیم موزون باقرینه
in peal دارای صداهای موزون یامنظم
well-balanced سالم سلیم موزون باقرینه
polonaise نوعی رقص موزون لهستانی پولونز رقصیدن
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
to keep time موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
harmonics مبحث مطالعه خواص ومختصات اصوات موسیقی مبحث الحان موزون همسازها
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
gesture حرکت
gestured حرکت
gesturing حرکت
motioning حرکت
motioned حرکت
motion حرکت
move حرکت
maneuver حرکت
moved حرکت
agoing در حرکت
departures حرکت
traverses حرکت
departure حرکت
traversed حرکت
traverse حرکت
vapid بی حرکت
stock-still بی حرکت
traversing حرکت
progress حرکت
ambulation حرکت
as you were حرکت از نو
behavior حرکت
behaviuor حرکت
frozen بی حرکت
running در حرکت
progressing حرکت
progresses حرکت
progressed حرکت
moveless بی حرکت
motionless بی حرکت
travel حرکت
inert بی حرکت
stationary بی حرکت
gest حرکت
geste حرکت
haviour حرکت
moves حرکت
traveled حرکت
travels حرکت
afloat در حرکت
agog در حرکت
shifts حرکت
shifted حرکت
shift حرکت
demeanour حرکت
demeanor حرکت
behaviour حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
stock still بی حرکت
circulation حرکت
animation حرکت
stirabout حرکت
statist بی حرکت
movement حرکت
stills بی حرکت
animals حس و حرکت
circulations حرکت
square move حرکت
vowel point حرکت
locomotion حرکت
animations حرکت
animal حس و حرکت
patting بی حرکت
sedentary بی حرکت
still بی حرکت
immobile بی حرکت
otiose بی حرکت
on the move در حرکت
oi در حرکت
motions حرکت
scrolling حرکت
stiller بی حرکت
patted بی حرکت
pats بی حرکت
stirred حرکت
stir حرکت
stirrings حرکت
stirs حرکت
pat بی حرکت
stillest بی حرکت
bobbing حرکت تندوسریع
movement حرکت دادن
traverses حرکت درسمت
trend مسیر حرکت
translations حرکت انتقالی
traverse حرکت درسمت
translation حرکت انتقالی
mobiles قابل حرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com