Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
random
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
randomly
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
Other Matches
field emission
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
solid state
نیمه هادی
semi conductor
نیمه هادی
semicinductor
نیمه هادی
p type semiconductor
نیمه هادی نوع "پی "
gallium arsenide
قطعه نیمه هادی
solid state cartridge
کارتریج نیمه هادی
n type semiconductor
نیمه هادی نوع N
semiconductor memory
حافظه نیمه هادی
semiconductor storage
حافظه نیمه هادی
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
metallic oxide semiconductor
نیمه هادی اکسید فلزی
integrate semiconductor circuit
مدار نیمه هادی مجتمع
solid-state
مربوط به وسایل نیمه هادی
low gap semiconductor
نیمه هادی با فاصله انرژی کوچک
complementary metal oxide semiconductor
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
jitter
حرکت نامنظم اتفاقی
variable camber
سطوح هادی گاز به داخل توربین
transistors
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistor
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
wafer
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
wafers
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
jumbo chip
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
photoresist
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
diode
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
transistor
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistors
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
lightest
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
silicon
محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
led
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
lighted
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
silicon
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
light
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
fet
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
dtl
Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
oxides
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxide
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
mask
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
microchip
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
microchips
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
integrated circuit
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
masks
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
pnp transistor
emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
electric
حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
currents
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
current
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
solid-state
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
varistor
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
p channel mos
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
mos
روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET
metal oxide semiconductor
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
die
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
chips
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
phototransistor
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
ebam
Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
boresafe fuze
ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
npn transistor
طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
reversed
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reverse
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reverses
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reversing
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
coriolis force
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
insulates
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductor
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
coriolis effect
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
conductor rail
ریل هادی شمش هادی
shields
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
interlap
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
electron vibrations
نوسان الکترونها
electronic emission
انتشار الکترونها
electron vibrations
ارتعاش الکترونها
electron velocity
سرعت الکترونها
electron theory
نظریه الکترونها
electronic current
جریان الکترونها
electron impact
تصادم الکترونها
electron current
سیلان الکترونها
electron discharge
تخلیه الکترونها
electron impact
برخورد الکترونها
electron current
جریان الکترونها
electron physics
فیزیک الکترونها
electron density
چگالی الکترونها
epicyclic transmission
یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
thermionic
مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
نیمه درخشان نیمه مجلل
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
ammeter
دستگاه اندازه گیری شدت جریان الکترونها
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
photoconductive
هادی حساس نسبت به نور هادی نور
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
erratic
نامنظم
acrostic
نامنظم
unconventional
نامنظم
irregular
نامنظم
randomly
نامنظم
out of kelter
نامنظم
aperiodic
نامنظم
random
نامنظم
sporadic
<adj.>
نامنظم
infrequent
<adj.>
نامنظم
haywire
نامنظم
jerky
نامنظم رونده
by fits and starts
<idiom>
به طور نامنظم
erratic block
بلوک نامنظم
irregular polymer
بسپار نامنظم
irregulars
ارتش نامنظم
statistic copolymer
همبسپار نامنظم
random test
ازمایش نامنظم
skew polygon
کثیرالاضلاع نامنظم
disorderly
نامنظم مختل
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
cross grained
دارای رگههای نامنظم
flares
باشعله نامنظم سوختن
random wound
سیم پیچ نامنظم
sporadic group
گروه نامنظم
[ریاضی]
poorly graded
دانه بندی نامنظم
flare
باشعله نامنظم سوختن
chapman region
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
half life
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
flares
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
buffets
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffet
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
grout
بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
bias
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
out of square
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
biases
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
flare
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
cyclopean
[معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
to wobble
[rotate unevenly]
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
airbrush
یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
from mid may to mid june
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
ductile
هادی
guide
هادی
leading line
خط هادی
guides
هادی
electric conductor
هادی
guided
هادی
steerer
هادی
directorial
هادی
leads
هادی
directors
هادی
conductor
هادی
director
هادی
conductors
هادی
cable
هادی
lead
هادی
cabled
هادی
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com