Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
upwash |
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد |
|
|
Other Matches |
|
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
upthrust |
حرکت بطرف بالا |
upstroke |
حرکت قلم بطرف بالا |
skyward |
بطرف اسمان بطرف بالا |
canards |
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند |
canard |
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند |
upgraded |
بطرف بالا |
upgrades |
بطرف بالا |
upgrading |
بطرف بالا |
upgrade |
بطرف بالا |
upward |
بطرف بالا |
atop |
بطرف بالا |
upwards |
بطرف بالا |
upwell |
بطرف بالا رفتن |
upstroke |
خط منبسط بطرف بالا |
uptilt |
بطرف بالا کج کردن |
upthrust |
بطرف بالا پرتاب کردن |
overhand |
بازی با دست بطرف بالا |
increasing cost industry |
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود |
upload |
نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند |
starboard |
بطرف راست حرکت کردن |
downbeat |
حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین |
vertically |
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق |
skate off |
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی |
safety biltz |
حمله با روش استفاده ازبازیگر بالا |
dat |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
quarterback sneak |
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ |
compound riposte |
ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده |
infrared imagery |
عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز |
upward motion |
حرکت رو به بالا |
zero hour |
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی |
fluctuating |
حرکت به بالا و پایین |
fluctuated |
حرکت به بالا و پایین |
fluctuate |
حرکت به بالا و پایین |
upswing |
حرکت به سوی بالا |
shift upward |
حرکت به سمت بالا |
fluctuates |
حرکت به بالا و پایین |
fluctuation |
حرکت به بالا و پایین |
image printer |
چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد |
scend |
در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن |
infrared ray |
اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ |
hunting |
حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار |
mush |
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود |
vertical |
متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط |
image |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
images |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
jitter |
خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش |
elvate |
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد |
scrolls |
متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند |
scroll |
متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند |
scrolls |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
scroll |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
feinting |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
feinted |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
feints |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
feint |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
velimirovic attack |
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج |
hysterics |
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه |
counter riposte |
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف |
square wave |
باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود |
vortex breakdown/brust |
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد |
redound |
منجر شدن |
leads |
منجر شدن |
assisting |
پاس منجر به گل |
assisted |
پاس منجر به گل |
trepan |
منجر شدن به |
assist |
پاس منجر به گل |
lead |
منجر شدن |
assists |
پاس منجر به گل |
conducive |
منجر شونده |
eventuate |
منجر شدن |
conduce |
منجر شدن |
capacity cost |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
circulating |
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند |
endo |
تصادف منجر به واژگونی |
blow resulting in death |
ضربه منجر به موت |
explusion foul |
خطای منجر به اخراج |
pilot line operation |
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید |
embryophyte |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
rio treaty |
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند |
inferior |
مادون |
puisne |
مادون |
subordinative |
مادون |
subjacent |
مادون |
subs |
مادون |
sub |
مادون |
subordinated |
مادون |
below |
مادون |
subordinates |
مادون |
subordinate |
مادون |
inferiors |
مادون |
behindhand |
مادون |
subordinating |
مادون |
hysteroid |
حمله تشنجی شبیه حمله |
ond shot |
بیک حمله دریک حمله |
hysterogenic |
حمله تشنجی شبیه حمله |
components |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
component |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
turnover |
خطای منجر به از کف دادن توپ |
buttending |
خطای چوب منجر به پنالتی |
producer's goods |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
seconding |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
second |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconded |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconds |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
non fatal offences against the person |
مادون نفس |
subjected |
تحت مادون |
subjects |
تحت مادون |
subject |
تحت مادون |
subjecting |
تحت مادون |
subnormal |
مادون عادی |
infrared |
مادون قرمز |
infrahuman |
مادون انسان |
infera red |
مادون قرمز |
subsonic |
مادون صوت |
subhuman |
مادون انسان |
subservient |
مادون سودمند |
infrasonics |
مادون صوت |
infrasonic |
مادون صوت |
pinning combination |
مجموع حرکات منجر به ضربه فنی |
stalement |
گره خوردن منجر به اعلام سرپا |
infrasonic wave |
موج مادون صوت |
ultraviolet |
اشعه مادون بنفش |
thermal imagery |
عکاسی مادون قرمز |
subnormality |
مادون عادی بودن |
subsonic flow |
جریان مادون صوت |
subaltern |
افسر جزء مادون |
infrasonic frequency |
فرکانس مادون صوت |
infrared viewer |
دوربین مادون قرمز |
subalterns |
افسر جزء مادون |
euler theorem |
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد |
concussion |
صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود |
paths |
محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن |
path |
محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن |
production overheads |
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید |
praetor |
قاضی یاافسر مادون کنسول |
subsonic |
مادون سرعت سیر صوت |
infrasonic frequency range |
ناحیه فرکانس مادون صوت |
infrared |
وابسته به اشعه مادون قرمز |
amuck |
یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود |
probative |
حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود |
thermal crossover |
تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز |
thermal imagery |
عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز |
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. |
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود . |
radiant exposure |
وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی |
praetorian |
وابسته به قدرت قضاوت مادون کنسولی رومی |
planar |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
cost fraction |
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات |
infrared resolution |
تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز |
declassified cost |
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد |
oem |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
bombs |
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد |
bombed out |
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد |
bomb |
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد |
bombed |
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد |
front line |
خط حمله خط حمله یادفاع |
recital |
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد |
recitals |
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد |
detector |
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز |
detectors |
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز |
matrix |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
matrixes |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
cruelty |
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی |
spinwriter |
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا |
target date |
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف |
russian revolution |
وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد |
acceleration principle |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
Sophrosyne |
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
into |
بطرف |
levo |
بطرف چپ |
at |
بطرف |
in- |
بطرف |
in |
بطرف |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
internationalism |
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود |
spermary |
غده تولید کننده منی محل تولید منی |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |