English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
whirl حرکت گردابی
whirled حرکت گردابی
whirling حرکت گردابی
whirls حرکت گردابی
vortex motion حرکت گردابی
Search result with all words
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
Other Matches
vortiginous گردابی
vortexes گردابی
vortex گردابی
vortical گردابی
abysmal گردابی
swirly گردابی
vortices گردابی
abyssal گردابی
awhirl گردابی
abysmally گردابی
turbulence جریان گردابی
eddy vicosity کندروی گردابی
eddy current جریان گردابی
vorticity حالت گردابی
eddy vicosity لزوجت گردابی
rip current جریان اب گردابی
turbolence chamber اطاق جریان گردابی
eddy current losses تلفات جریان گردابی
vortex جریان حلقوی یا گردابی
vortices جریان حلقوی یا گردابی
vortexes جریان حلقوی یا گردابی
burble جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbles جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbling جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbled جریانهای گردابی و اشفته درسیال
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
departures حرکت
vapid بی حرکت
gesture حرکت
departure حرکت
progress حرکت
stir حرکت
stock-still بی حرکت
progresses حرکت
agoing در حرکت
traversing حرکت
traverses حرکت
traversed حرکت
traverse حرکت
gesturing حرکت
frozen بی حرکت
progressed حرکت
gestured حرکت
scrolling حرکت
progressing حرکت
moveless بی حرکت
motionless بی حرکت
stirrings حرکت
statist بی حرکت
stirabout حرکت
stock still بی حرکت
moves حرکت
stirs حرکت
moved حرکت
stationary بی حرکت
travel حرکت
stiller بی حرکت
afloat در حرکت
agog در حرکت
shifts حرکت
shifted حرکت
stirred حرکت
shift حرکت
demeanour حرکت
behaviour حرکت
travels حرکت
traveled حرکت
ambulation حرکت
motions حرکت
motioning حرکت
maneuver حرکت
haviour حرکت
still بی حرکت
stillest بی حرکت
stills بی حرکت
animals حس و حرکت
animal حس و حرکت
movement حرکت
gest حرکت
geste حرکت
immobile بی حرکت
otiose بی حرکت
running در حرکت
animation حرکت
animations حرکت
locomotion حرکت
behaviuor حرکت
behavior حرکت
as you were حرکت از نو
inert بی حرکت
on the move در حرکت
motioned حرکت
motion حرکت
oi در حرکت
move حرکت
patted بی حرکت
pat بی حرکت
demeanor حرکت
pats بی حرکت
circulation حرکت
circulations حرکت
sedentary بی حرکت
square move حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
patting بی حرکت
vowel point حرکت
skew کج حرکت کردن
whipping حرکت شلاقی
whipping حرکت ضربهای
free maneuver حرکت ازاد
skewing کج حرکت کردن
forced movement حرکت اجباری
froissement حرکت بافشار
gamma movement حرکت گاما
have way on حرکت کردن
harmonic motion حرکت هماهنگ
waggle حرکت کردن
wake خط حرکت ناو
waked خط حرکت ناو
wakes خط حرکت ناو
glassily بطورمات و بی حرکت
get under way حرکت کردن
headway حرکت به جلو
skews کج حرکت کردن
easiness [quickness] سرعت حرکت
rotation حرکت وضعی
paced سرعت حرکت
earthmoving حرکت زمین
dyskinesia حرکت پریشی
traverse حرکت درسمت
drift motion حرکت سوقی
downward movement حرکت رو به پایین
downswing حرکت چوب
naturals حرکت در عنوان
natural حرکت در عنوان
celerity سرعت حرکت
expressive movement حرکت بیانگر
alacrity [speed] سرعت حرکت
eurhythmics تناسب حرکت
equations of motion معادلات حرکت
sortie شروع حرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com