Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
mush
حریره اردذرت تهیه کردن
Other Matches
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
porridge
حریره
gruel
حریره
mush
حریره ارد ذرت
mushy
حریره یاخمیرمانند احساساتی
purvey
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed
تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
castellation
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
preparing
تهیه کردن
supplied
تهیه کردن
affords
تهیه کردن
administers
تهیه کردن
procures
تهیه کردن
procure
تهیه کردن
prepares
تهیه کردن
affording
تهیه کردن
afforded
تهیه کردن
provide
تهیه کردن
supplying
تهیه کردن
afford
تهیه کردن
supply
تهیه کردن
procuring
تهیه کردن
catering
تهیه کردن
administered
تهیه کردن
provides
تهیه کردن
administer
تهیه کردن
blends
تهیه کردن
catered
تهیه کردن
cater
تهیه کردن
procured
تهیه کردن
administering
تهیه کردن
blend
تهیه کردن
processes
تهیه کردن
provision
تهیه کردن
prepare
تهیه کردن
caters
تهیه کردن
to find in
تهیه کردن
process
تهیه کردن
orchestrating
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrates
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
quadruplicate
در چهارنسخه تهیه کردن
triplicate
در سه نسخه تهیه کردن
harness
اشیاء تهیه کردن
preparations
تهیه کردن اتش
harnessed
اشیاء تهیه کردن
effigies
تمثال تهیه کردن
enable
تهیه کردن برای
programmes
برنامه تهیه کردن
enabled
تهیه کردن برای
whomp up
بسرعت تهیه کردن
fund
تهیه وجه کردن
gets
تهیه کردن فهمیدن
enabling
تهیه کردن برای
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
getting
تهیه کردن فهمیدن
get
تهیه کردن فهمیدن
programme
برنامه تهیه کردن
harnessing
اشیاء تهیه کردن
bill
تهیه کردن صورتحساب
prearrange
قبلا تهیه کردن
bills
تهیه کردن صورتحساب
extemporizing
فورا تهیه کردن
extemporises
فورا تهیه کردن
conserving
کنسرو تهیه کردن
extemporizes
فورا تهیه کردن
conserves
کنسرو تهیه کردن
conserved
کنسرو تهیه کردن
conserve
کنسرو تهیه کردن
extemporised
فورا تهیه کردن
preparation
تهیه کردن اتش
funded
تهیه وجه کردن
program
برنامه تهیه کردن
programs
برنامه تهیه کردن
extemporising
فورا تهیه کردن
enables
تهیه کردن برای
effigy
تمثال تهیه کردن
processes
تهیه و تولید کردن
extemporized
فورا تهیه کردن
process
تهیه و تولید کردن
extemporize
فورا تهیه کردن
drafted
تهیه کردن پیش نویس
bossed
نقش برجسته تهیه کردن
draft
تهیه کردن پیش نویس
handwrite
نسخه خطی تهیه کردن
aminister
تهیه کردن بکار بردن
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
boss
نقش برجسته تهیه کردن
drafts
تهیه کردن پیش نویس
circumstantiate
امارات لازمه را تهیه کردن
to raise funds
تهیه وجه یاسرمایه کردن
to draw up
تهیه کردن درصف اوردن
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
financing
بودجه چیزی را تهیه کردن
bosses
نقش برجسته تهیه کردن
bossing
نقش برجسته تهیه کردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
financed
بودجه چیزی را تهیه کردن
finances
بودجه چیزی را تهیه کردن
finance
بودجه چیزی را تهیه کردن
finance
علم دارایی تهیه پول کردن
develops
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
financed
علم دارایی تهیه پول کردن
revictual
دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
munition
تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
financing
علم دارایی تهیه پول کردن
outline
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
develop
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outlined
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
outlines
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
finances
علم دارایی تهیه پول کردن
mekeready
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
formulation
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
mekeready
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finances
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
furnishes
مزین کردن تهیه کردن
furnishing
مزین کردن تهیه کردن
to draw out
تهیه کردن طرح کردن
To make reservations. To book seats.
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
furnish
مزین کردن تهیه کردن
put out
تهیه کردن اشفته کردن
make
تهیه کردن طرح کردن
makes
تهیه کردن طرح کردن
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
tea leaf
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
purveys
تهیه
supplying
تهیه
preparations
تهیه
seating
تهیه جا
purveying
تهیه
provision
تهیه
ministration
تهیه
preparation
تهیه
purvey
تهیه
counter preparation
ضد تهیه
housing
تهیه جا
supplied
تهیه
off hand
بی تهیه
supply
تهیه
procurement
تهیه
purveyed
تهیه
preparation
تهیه مقدمات
preparation
اتش تهیه
preparations
اتش تهیه
preparations
تهیه و ارایش
to bargain for
تهیه دیدن
provisionment
تهیه خواربار
preparation
تهیه و ارایش
preparations
تهیه مقدمات
data processing
تهیه اطلاعات
data processing
تهیه و تولیداطلاعات
triplication
تهیه در سه نسخه
provided
[that]
<conj.>
تهیه شده
appropriated
<adj.>
<past-p.>
تهیه شده
provided
<adj.>
<past-p.>
تهیه شده
suppliers
تهیه کننده
furtherance
تهیه وسایل
counter preparation
تیر ضد تهیه
placement
تهیه کار
vacuum-packed
تهیه شده
placement
تهیه شغل
provide
تهیه دیدن
triplicity
تهیه در سه نسخه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com