Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (42 milliseconds)
English
Persian
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
Other Matches
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
dip dodge
رد شدن از حریف با تغییردادن چوب لاکراس به دست دیگر
safety valve
پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
dribbles
رد کردن توپ از حریف
clinching
بغل کردن حریف
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
clinch
بغل کردن حریف
mark
نشانه کردن حریف
dribble
رد کردن توپ از حریف
clinched
بغل کردن حریف
dribbled
رد کردن توپ از حریف
clinches
بغل کردن حریف
marks
نشانه کردن حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
parries
دفع کردن حمله حریف
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
parry
دفع کردن حمله حریف
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
parried
دفع کردن حمله حریف
simple leg ride
شگک خراب کردن حریف
parrying
دفع کردن حمله حریف
overplays
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
hip check
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
overplay
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
sweat out
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
kneeing
خطای سد کردن راه حریف بازانو
near all
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
jabbed
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengage
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jab
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengages
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabs
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
disengaging
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbing
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
spear
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spearing
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
angle block
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
straight arm
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
high leg attack and shoulder control
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
protection
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
clinching
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
match
حریف
adversaries
حریف
matches
حریف
rivaled
حریف
competitor
حریف
adversary
حریف
competitors
حریف
opponents
حریف
opponent
حریف
rivals
حریف
rivalling
حریف
adversarial
حریف
challengers
حریف
rival
حریف
d. cut d.
حریف
foe
حریف
challenger
حریف
rivaling
حریف
foes
حریف
rivalled
حریف
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
opponent
حریف طرف
ended
زمین حریف
ends
زمین حریف
shadow
چسبیدن به حریف
shadowed
چسبیدن به حریف
drop
جاگذاشتن حریف
shadows
چسبیدن به حریف
shadowing
چسبیدن به حریف
adversaries
حریف کشتی
opponents
حریف طرف
away
زمین حریف
deliver a series of blows
بمباران حریف
adversary
حریف کشتی
playing the man
بازی با حریف
victims
حریف ضعیف
drops
جاگذاشتن حریف
dropping
جاگذاشتن حریف
target
سینه حریف
victim
حریف ضعیف
dropped
جاگذاشتن حریف
jacks of all trades
همه فن حریف
jack of all trades
همه فن حریف
end
زمین حریف
downfield
زمین حریف
targetted
سینه حریف
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
targets
سینه حریف
sell a dummy
فریفتن حریف
he was too much for me
من حریف او نبودم
swingman
همه فن حریف
targeted
سینه حریف
cope
حریف شدن
copings
حریف شدن
copes
حریف شدن
coped
حریف شدن
charges
حمله به حریف
targetting
سینه حریف
targeting
سینه حریف
head butt
با سر به حریف زدن
razzle dazzle
فریفتن حریف
charge
حمله به حریف
bluffed
حریف را از میدان درکردن
bluffing
حریف را از میدان درکردن
bluffs
حریف را از میدان درکردن
intercept
قطع پاسکاری حریف
intercepted
قطع پاسکاری حریف
scouts
ارزیابی حریف اینده
outplay
بازی بهتر از حریف
deceiving
فریب دادن حریف
intercepting
قطع پاسکاری حریف
outroll
شکست دادن حریف
hindering
مانع حریف شدن
intercepts
قطع پاسکاری حریف
burn
امتیاز گرفتن از حریف
burns
امتیاز گرفتن از حریف
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
hinder
مانع حریف شدن
sparring partner
حریف مشت بازی
outclass
شکست فاحش حریف
manage a person
حریف کسی شدن
assorted
همه فن حریف همسر
lapped
رسیدن به حریف جلویی
onside
پا به توپ در زمین حریف
outclasses
شکست فاحش حریف
outclassing
شکست فاحش حریف
scouted
ارزیابی حریف اینده
scout
ارزیابی حریف اینده
circle dodge
گریز از حریف در مسیرمنحنی
lap
رسیدن به حریف جلویی
unanswered
همردیف نبودن حریف
hindered
مانع حریف شدن
outclassed
شکست فاحش حریف
go behind
به پشت حریف رفتن
back sacrifice throw
افکندن حریف ازپشت
drop
پشت سر گذاشتن حریف دو
block
سدکردن غیرمجاز حریف
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
draw
رویارویی دو حریف در اغار
stomach throw
افکندن حریف از پشت
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
deceive
فریب دادن حریف
deceived
فریب دادن حریف
kin geri
لگد به بیضه حریف
to stand up to one's opponent
با حریف روبرو شدن
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
assault
حمله بدنی به حریف
assaulted
حمله بدنی به حریف
assaults
حمله بدنی به حریف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com