English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
adversaries حریف کشتی
adversary حریف کشتی
Search result with all words
double leg pick up زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
Other Matches
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
rivaling حریف
foes حریف
foe حریف
challengers حریف
challenger حریف
match حریف
opponent حریف
opponents حریف
rival حریف
matches حریف
rivaled حریف
rivals حریف
rivalling حریف
competitor حریف
adversaries حریف
d. cut d. حریف
adversarial حریف
rivalled حریف
competitors حریف
adversary حریف
shadowing چسبیدن به حریف
opponent حریف طرف
playing the man بازی با حریف
drop جاگذاشتن حریف
dropped جاگذاشتن حریف
dropping جاگذاشتن حریف
deliver a series of blows بمباران حریف
drops جاگذاشتن حریف
shadows چسبیدن به حریف
away زمین حریف
shadowed چسبیدن به حریف
shadow چسبیدن به حریف
targetting سینه حریف
victim حریف ضعیف
downfield زمین حریف
charge حمله به حریف
ends زمین حریف
ended زمین حریف
victims حریف ضعیف
jack of all trades همه فن حریف
targetted سینه حریف
end زمین حریف
opponents حریف طرف
he was too much for me من حریف او نبودم
target سینه حریف
targeted سینه حریف
targets سینه حریف
i cannot manage him حریف او نمیشوم
targeting سینه حریف
head butt با سر به حریف زدن
jacks of all trades همه فن حریف
copes حریف شدن
cope حریف شدن
razzle dazzle فریفتن حریف
charges حمله به حریف
coped حریف شدن
copings حریف شدن
swingman همه فن حریف
sell a dummy فریفتن حریف
hinders مانع حریف شدن
scouted ارزیابی حریف اینده
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
kin geri لگد به بیضه حریف
sparring partner حریف مشت بازی
they are well matched حریف یکدیگر هستند
go behind به پشت حریف رفتن
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
shut down شکست دادن حریف
manage a person حریف کسی شدن
action on the blade تماس با شمشیر حریف
burns امتیاز گرفتن از حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
draw رویارویی دو حریف در اغار
assorted همه فن حریف همسر
scouts ارزیابی حریف اینده
hindering مانع حریف شدن
jink فریب دادن حریف
marks نشانه کردن حریف
bluffed حریف را از میدان درکردن
bluffing حریف را از میدان درکردن
bluffs حریف را از میدان درکردن
outclass شکست فاحش حریف
outclassed شکست فاحش حریف
scout ارزیابی حریف اینده
intercepted قطع پاسکاری حریف
intercepting قطع پاسکاری حریف
lapped رسیدن به حریف جلویی
bluff حریف را از میدان درکردن
draws رویارویی دو حریف در اغار
stomach throw افکندن حریف از پشت
mark نشانه کردن حریف
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
utility ذخیره همه فن حریف
lap رسیدن به حریف جلویی
block سدکردن غیرمجاز حریف
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
intercepts قطع پاسکاری حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
dribbled رد کردن توپ از حریف
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
outclasses شکست فاحش حریف
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
burn امتیاز گرفتن از حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
outroll شکست دادن حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
deceiving فریب دادن حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
deceives فریب دادن حریف
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
outclassing شکست فاحش حریف
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
cut down زمین زدن حریف
deceived فریب دادن حریف
personal foul خطای بدنی به حریف
deceive فریب دادن حریف
outplay بازی بهتر از حریف
clinches بغل کردن حریف
onside پا به توپ در زمین حریف
unanswered همردیف نبودن حریف
hindered مانع حریف شدن
assaults حمله بدنی به حریف
clinching بغل کردن حریف
assaulted حمله بدنی به حریف
assault حمله بدنی به حریف
clinched بغل کردن حریف
hinder مانع حریف شدن
deciding نزدیک به دروازه حریف
clinch بغل کردن حریف
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
box out موضعگیری بین حریف و سبد
slash چرخاندن چوب به طرف حریف
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
clothes line ضبه زدن و انداختن حریف
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
unlap یک دور به حریف نزدیکتر شدن
gang tackle با چند بازیگر حریف را فروداوردن
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
bait the hole گول زدن مدافع حریف
handing میلههای تسخیرشده حریف در پایان
hand out حریف دریافت کننده سرویس
hand میلههای تسخیرشده حریف در پایان
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com