English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English Persian
bank account حساب بانکی
bank accounts حساب بانکی
account with [at] a bank حساب بانکی
Search result with all words
checking account حساب جاری بانکی
checking accounts حساب جاری بانکی
bank statement صورت حساب بانکی
bank statements صورت حساب بانکی
banking deposit account حساب سپرده بانکی
joint account حساب بانکی مشترک
I deposited the money in my bank account . پول را به حساب بانکی ام ریختم
Other Matches
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account حساب صورت حساب
bank check چک بانکی
bank discount تنزیل بانکی
clearings تهاتر بانکی
clearing تهاتر بانکی
bank expansion گسترش بانکی
bank discount تخفیف بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank draft برات بانکی
change over انتقال بانکی
bank transfers انتقالات بانکی
bank reserves ذخایر بانکی
bank reserves اندوختههای بانکی
bank pass book دفترچه بانکی
consortium of bankers کنسرسیوم بانکی
bank loan وام بانکی
bank liabilities تعهدات بانکی
bank liabilities بدهیهای بانکی
bank interest بهره بانکی
bank guarantee ضمانت بانکی
bank giro جیروی بانکی
bank failure ورشکستگی بانکی
bank draft حواله بانکی
banker's bill صورتحساب بانکی
bank charges هزینههای بانکی
bank holidays تعطیلات بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank bond ضمانت بانکی
bank rate نرخ بانکی
bank bill حواله بانکی
bank advance وام بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank acceptance قبولی بانکی
bank statement صورتحساب بانکی
banking کار بانکی
bank commission کارمزد بانکی
bank deposit سپرده بانکی
bank credit اعتبار بانکی
bank contraction انقباض بانکی
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
letter of credit اعتبار نامه بانکی
bank rate نرخ بهره بانکی
volume of bank credit حجم اعتبارات بانکی
liabilities تعهد موجودی بانکی
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
liability تعهد موجودی بانکی
clearing نقل وانتقال بانکی
bank development گسترش شبکه بانکی
clearings نقل وانتقال بانکی
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
giros خدمات بانکی اداره پست
bankable قابل نقل وانتقال بانکی
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
giro خدمات بانکی اداره پست
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
time deposit سپردهء بانکی مدت دار
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
discount rate نرخ ثابت نزول بانکی
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
over-the-counter interbank transactions داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
excess preserves اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
trust company شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
to keep score حساب
to my a به حساب من
scoreless بی حساب
score حساب
tallying حساب
tab حساب
tabs حساب
incomputable بی حساب
science of numbers حساب
algorism حساب
scored حساب
arithmetic حساب
dam design حساب سد
in favour of به حساب
account حساب
tallies حساب
accountants ذی حساب
incalculable بی حساب
reckonings حساب
tallied حساب
reckoning حساب
tally حساب
accountant ذی حساب
scores حساب
To concoct accounts. حساب تراشیدن
arithmetician حساب دان
arithmeticlal مربوط به حساب
arithmometer ماشین حساب
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
comptometer ماشین حساب
A rough (crude)estimate. حساب سر انگشتی
credit account حساب اعتباری
balance sheet account حساب ترازنامه
propositional calculus حساب گزارهای
arithmetic unit واحد حساب
have it out with someone <idiom> تصفیه حساب
make much of حساب بردن از
account number شماره حساب
minculculate بد حساب کردن
account cuurent حساب جاری
misreckon بد حساب کردن
account card کارت حساب
account book دفتر حساب
acalculia ناتوانی در حساب
notcher حساب نگهدار
loan account حساب وام ها
imprest حساب تنخواه
balance of account مانده حساب
accoutn balance مانده حساب
detail حساب ریز
in f.of به حساب بنفع
pridicate calculus حساب مسندات
production account حساب تولید
integral calculus حساب جامعه
integral calculvs حساب جامعه
joint account حساب مشترک
checking out تسویه حساب
calculus of variations حساب تغییرات
certificate of expenditure صورت حساب
vidimus بازرسی حساب
undercharge کم حساب کردن
bank pass book دفترچه حساب
tripos امتحان حساب
closing of account تفریغ حساب
cost accountant حساب دار
bank overdraft حساب جاری
to figure up حساب کردن
certificate of clearance مفاصا حساب
cash account حساب نقدی
calculating machine ماشین حساب
call to account حساب خواستن از
calculable حساب کردنی
box score حساب بازی
boolean calculus حساب بولی
binary arithmetic حساب دودوئی
binary arithmetic حساب دودویی
unguarded حساب نشده
capital account حساب سرمایه
to count up حساب کردن
to cast up حساب کردن
crypto account حساب رمز
saving account حساب پس انداز
rule off بستن حساب
fluxion حساب فاضله
calculator mode مد ماشین حساب
rule of thumb حساب سر انگشتی
rule of thumb حساب انگشت
return account حساب بازگشت
residuary account حساب ترکه
savings account حساب پس انداز
science of numbers علم حساب
to bring to book حساب پس گرفتن
day of r روز حساب
design assumption فرضیه حساب
differential calculus حساب فاضله
differential calulus حساب فاضله
stock account حساب موجودی
stability calculation حساب پایداری
withdraws برداشت از حساب
profit and loss a حساب سودوزیان
realization account حساب تسویه
the bill صورت حساب
detailing حساب ریز
arithmetic حساب [ریاضی]
Count me in! روی من حساب کن!
deposit accounts حساب سپرده
deposit account حساب پس انداز
deposit account حساب سپرده
calculates حساب کردن
calculated حساب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com