Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
checking account
حساب جاری بانکی
checking accounts
حساب جاری بانکی
Other Matches
account with
[at]
a bank
حساب بانکی
bank accounts
حساب بانکی
bank account
حساب بانکی
bank statement
صورت حساب بانکی
bank statements
صورت حساب بانکی
banking deposit account
حساب سپرده بانکی
joint account
حساب بانکی مشترک
I deposited the money in my bank account .
پول را به حساب بانکی ام ریختم
checking accounts
حساب جاری
current account
حساب جاری
current accounts
حساب جاری
checking account
حساب جاری
AC
حساب جاری
account cuurent
حساب جاری
bank overdraft
حساب جاری
active a ccount
حساب متحرک یا جاری
pass book
دفتر حساب جاری
passbook
دفتر حساب جاری
current account balance
تراز حساب جاری
payment on open account
پرداخت در حساب جاری
balance on current account
مانده حساب جاری
drivel
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
clearing banks
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
current cost accounting
حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
account
حساب صورت حساب
bank check
چک بانکی
bank charge
هزینههای بانکی
bank rate
نرخ بانکی
clearings
تهاتر بانکی
clearing
تهاتر بانکی
banking
کار بانکی
bank loan
وام بانکی
bank statements
صورتحساب بانکی
bank holidays
تعطیلات بانکی
bank pass book
دفترچه بانکی
bank draft
حواله بانکی
bank draft
برات بانکی
bank discount
سپردههای بانکی
banker's bill
صورتحساب بانکی
consortium of bankers
کنسرسیوم بانکی
bank discount
تخفیف بانکی
bank discount
تنزیل بانکی
change over
انتقال بانکی
bank transfers
انتقالات بانکی
bank liabilities
تعهدات بانکی
bank liabilities
بدهیهای بانکی
bank interest
بهره بانکی
bank reserves
اندوختههای بانکی
bank reserves
ذخایر بانکی
bank guarantee
ضمانت بانکی
bank giro
جیروی بانکی
bank failure
ورشکستگی بانکی
bank expansion
گسترش بانکی
bank deposit
سپرده بانکی
bank commission
کارمزد بانکی
bank charges
هزینههای بانکی
bank bill
حواله بانکی
bank advance
وام بانکی
bank acceptance
قبولی بانکی
bank bond
ضمانت بانکی
bank statement
صورتحساب بانکی
bank contraction
انقباض بانکی
bank credit
اعتبار بانکی
he calcn lates with a
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
liabilities
تعهد موجودی بانکی
volume of bank credit
حجم اعتبارات بانکی
bank rate
نرخ بهره بانکی
bank development
گسترش شبکه بانکی
letter of credit
اعتبار نامه بانکی
clearing
نقل وانتقال بانکی
clearings
نقل وانتقال بانکی
liability
تعهد موجودی بانکی
bank guarantee
ضمانت نامه بانکی
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
cashes
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
discount rate
نرخ ثابت نزول بانکی
cashing
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
negotiating bank
بانکی که اسناد را معامله میکند
bankbook
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
bankable
قابل نقل وانتقال بانکی
penny bank
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
giro
خدمات بانکی اداره پست
giros
خدمات بانکی اداره پست
time deposit
سپردهء بانکی مدت دار
bank paper
چک تضمین شده سفته بانکی
advising bank
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
over-the-counter interbank transactions
داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
30% down payment against bank guaranty
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
demand deposit
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
excess preserves
اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
trust company
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
groovy
جاری
actuals
جاری
present-day
جاری
volant
جاری
running water
اب جاری
sluicy
جاری
gushing
جاری
currents
جاری
sister in law
جاری
interfluous
در هم جاری
going
جاری
current cell
سل جاری
pourer
جاری
interfluent
در هم جاری
current
جاری
running
جاری
ooze
جریان جاری
routine
خط مشی جاری
excurrent
جاری شونده
current liability
بدهیهای جاری
current liability
بدهی جاری
oozed
جریان جاری
current liabilites
بدهیهای جاری
current liabilities
بدهیهای جاری
currently
بطور جاری
flow
جاری شدن
oozes
جریان جاری
oozing
جریان جاری
perfuse
جاری ساختن
disembogue
جاری شدن
standing order
دستور جاری
standing orders
دستور جاری
The regulations in force .
مقررات جاری
electrodynamics
الکترسیته جاری
trill
جاری شدن
trilled
جاری شدن
present consumption
مصرف جاری
present income
درامد جاری
demand deposit
سپرده جاری
flowed
جاری شدن
rules of procedure
روش جاری
current loop
حلقه جاری
flows
جاری شدن
current price
قیمت جاری
current ratio
نسبت جاری
current yield
بازده جاری
liquid limit
حد جاری شدن
trills
جاری شدن
routinely
روش جاری
Blood was running .
خون جاری شد
working capacity
سرمایه جاری
routines
روش جاری
callendar year
سال جاری
competitive price
قیمت جاری
currents
جاری و روان
routines
خط مشی جاری
yeild
جاری شدن
yeild point
حد جاری شدن
During (in)the current year.
درسال جاری
routinely
خط مشی جاری
standing
روش جاری
current
جاری و روان
current assets
دارائیهای جاری
current asset
دارایی جاری
current assets
دارایی جاری
current budget
بودجه جاری
routine
روش جاری
current files
پروندههای جاری
yielded
جاری شدن
current instruction
دستورالعمل جاری
current income
درامد جاری
current expenditure
هزینه جاری
yields
جاری شدن
circulating asset
دارایی جاری
current date
تاریخ جاری
current cell indicator
نشانگر سل جاری
tidal volume
حجم جاری
yield
جاری شدن
circumfluent
جاری شونده دراطراف
pours
جاری شدن یا ساختن
flowed
جریان جاری کردن
pronounce the formula of a specified
صیغه جاری کردن
outflows
به بیرون جاری شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com