English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
integral calculus حساب جامعه
integral calculvs حساب جامعه
Search result with all words
calculus حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
Other Matches
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
socialism جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account حساب صورت حساب
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
ecological community جامعه
community جامعه
socio- جامعه
society جامعه
communities جامعه
universe جامعه
polities جامعه
the body politic جامعه
polity جامعه
societies جامعه
subclass بی کلاس [در جامعه]
lower class بی کلاس [در جامعه]
affluent society جامعه رفاه
affluent society جامعه ثروتمند
socialists جامعه گرای
sociological جامعه شناختی
social science جامعه شناسی
sociologist جامعه شناس
affluent society جامعه مرفه
socialism جامعه گرایی
sociable جامعه پذیر
psychopaths جامعه ستیز
society جامعه اجتماع
societies جامعه اجتماع
psychopath جامعه ستیز
underclass بی کلاس [در جامعه]
sociability جامعه پذیری
sociology جامعه شناسی
parameters اماره جامعه
parameter اماره جامعه
socialist جامعه گرای
affluent society جامعه مصرفی
social desirability جامعه پسندی
stimulus population جامعه محرکها
nonliterate society جامعه نانویسا
moslem league جامعه مسلمانان
throwaway society جامعه مسرف
mass society جامعه انبوهیده
league of nations جامعه ملل
infinite population جامعه نامحدود
inert society جامعه بیهوده
statistical universe جامعه اماری
sociopathy جامعه ستیزی
social minded در فکر جامعه
sociality جامعه جویی
sociogenic جامعه زاد
sociometry جامعه سنجی
psychopathy جامعه ستیزی
primitive society جامعه ابتدایی
preliterate society جامعه نانویسا
peripheral community جامعه پیرامونیperipeteia
sociopath جامعه ستیز
transitory society جامعه انتقالی
finite population جامعه محدود
biocummunity جامعه زندگان
biocenose جامعه زندگان
atomistic society جامعه ذرهای
biotic communtity جامعه زندگان
classless society جامعه بی طبقه
closed society جامعه بسته
antisocial جامعه ستیز
dissocialization جامعه گسلی
A classless society. جامعه بی طبقه
eruropean community جامعه اروپایی
sociocentrism جامعه- محوری
ecclesiastes کتاب جامعه
sociolinguistics جامعه شناسی زبان
sampling population جامعه نمونه گیری
pseudopsychopathic جامعه ستیز کاذب
public mischief جرم علیه جامعه
psychopathic personality شخصیت جامعه ستیز
bourgeois <adj.> عضوطبقه متوسط جامعه
phytosociology جامعه شناسی گیاهی
egalitarian society جامعه تساوی طلب
sociological وابسته به جامعه شناسی
the society is like a vortex جامعه مانندگردابی است
covenant of the league of nations منشور جامعه ملل
bourgeois عضوطبقه متوسط جامعه
underclass طبقه پایین جامعه
subclass طبقه پایین جامعه
holy office جامعه راهبان ومومنین
lower class طبقه پایین جامعه
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
socialist جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
phalanstery جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
phalanstery تقسیم جامعه باجزاء کوچک
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
socialites شخص طراز اول جامعه
socialists جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialite شخص طراز اول جامعه
to live at the expense of society روی دوش جامعه زندگی
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
to seed a person to c. کسیرا از جامعه بیرون کردن
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
e c s c (european coal & steel commissio جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
misanthropist کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
league مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
leagues مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
hero-worshipper ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
public good کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
public mischief جرمی که مضر به حال جامعه باشد
to become acclimatized [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimate [American E] to new circumstances [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
ecosystem بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
canoness زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
demand factors پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
greenbelt کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
debut نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debuts نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
ecosystems بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
to ask somebody out از کسی پرسیدن که آیا مایل است [با شما] بیرون برود [جامعه شناسی]
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
intervener در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
association for computing machinery بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
collectivism اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
accountant ذی حساب
science of numbers حساب
tallying حساب
tally حساب
tallied حساب
algorism حساب
accountants ذی حساب
account حساب
reckonings حساب
reckoning حساب
scoreless بی حساب
dam design حساب سد
tallies حساب
arithmetic حساب
incalculable بی حساب
incomputable بی حساب
tabs حساب
score حساب
scores حساب
to keep score حساب
to my a به حساب من
scored حساب
in favour of به حساب
tab حساب
dominion ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
day of r روز حساب
tale جمع حساب
cash account حساب نقدی
differential calulus حساب فاضله
calculus of variations حساب تغییرات
call to account حساب خواستن از
capital account حساب سرمایه
saving account حساب پس انداز
differential calculus حساب فاضله
design assumption فرضیه حساب
expense account حساب مخارج
certificate of clearance مفاصا حساب
certificate of expenditure صورت حساب
cost accountant حساب دار
closing of account تفریغ حساب
return account حساب بازگشت
science of numbers علم حساب
residuary account حساب ترکه
rule of thumb حساب سر انگشتی
crypto account حساب رمز
expense account حساب هزینه
realization account حساب تسویه
rule off بستن حساب
rule of thumb حساب انگشت
to count up حساب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com