Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
profit and loss account
حساب سود و زیان
Other Matches
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account
حساب صورت حساب
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
forfeit
زیان
forfeited
زیان
forfeiting
زیان
forfeits
زیان
prejudice
زیان
maleficium
زیان
prejudices
زیان
ravaging
زیان
ills
زیان
ill-
زیان
evils
زیان
ill
زیان
evil
زیان
hurting
زیان
hurts
زیان
damage
زیان
scathe
زیان
lesion
زیان
lesions
زیان
injure
زیان
injures
زیان
injuring
زیان
ravage
زیان
ravages
زیان
drawback
زیان
drawbacks
زیان
loss
زیان
disservice
زیان
hurtfulness
زیان
total losses
زیان کل
hurt
زیان
noxiousness
زیان
hazard
زیان
hazarded
زیان
hazards
زیان
forfeiture
زیان
phytobentos
ته- زیان
detrime
زیان
wash out
زیان
hazarding
زیان
ravaged
زیان
detriment
زیان
disadvantages
زیان
disadvantage
زیان
disserviceable
زیان اور
pernicious
زیان اور
derogatory to
زیان رساننده
suicidal
زیان اور
forfeiture
زیان ضرر
detrimental
زیان اور
hazardous
زیان اور
nocuous
زیان اور
detrimental
زیان بخش
sessile benthos
کف زیان برجا
dead loss
زیان ناخالص
risks
احتمال زیان
risking
احتمال زیان
risked
احتمال زیان
risk
احتمال زیان
loses
زیان کردن
lose
زیان کردن
break even
بی سود و زیان
to incur a loss
زیان دیدن
lost
زیان دیده
to suffer a loss
زیان دیدن
windfall loss
زیان اتفاقی
disadvantageous
زیان اور
sufferings
ابتلاء زیان
actual loss
زیان واقعی
actual total loss
کل زیان وارده
operating loss
زیان عملیاتی
to sustain a loss
زیان دیدن
capital loss
زیان سرمایه
slaughtered
به زیان فروختن
vagrantbenthos
ته زیان جنبا
deleterious
زیان اور
suffring
ابتلا زیان
harms
زیان ضرر
suffer loss
زیان دیدن
suffering
ابتلاء زیان
smart money
پاداش زیان
sessile benthos
ته زیان برجا
consequential loss
زیان تبعی
to do harm
زیان رسانیدن
slaughter
به زیان فروختن
suffers
زیان دیدن
suffered
زیان دیدن
suffer
زیان دیدن
harming
زیان ضرر
harmed
زیان ضرر
harm
زیان ضرر
cause to sustain a loss
زیان رساندن به
willful misconduct
زیان عمدی
perfect loss
زیان خاص
perniciousness
زیان اوری
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
noisome
زیان بخش
maleficent
زیان اور
harmfulness
زیان رسانی
malefic
زیان اور
evil
زیان اور
evils
زیان اور
gain or loss
سود یا زیان
to suffer
[from]
زیان دیدن
[از]
malignancy
زیان اوری
slaughters
به زیان فروختن
no known loss
زیان نامعلوم
perfect loss
زیان مطلق
profit and loss
سود و زیان
partial loss
زیان جزئی
loss and gain
زیان و سود
incommodity
زیان ناراحتی
perfect loss
زیان خالص
nobbeing
زیان اور
nocent
زیان رسان
offense,etc
تهاجم زیان
to do somebody harm
به کسی زیان رسانیدن
account
وضع سود و زیان
break even
بی سود و زیان شدن
risks
احتمال زیان و ضرر
ill
زیان اور ببدی
indemnity
جبران زیان بخشودگی
indemnities
جبران زیان بخشودگی
ills
زیان اور ببدی
delayed payment penalty
زیان دیر کرد
bad
مضر زیان اور
loss statement
صورت سود و زیان
indemnify
غرامت بیمه زیان
inimically
بطور زیان اور
ill-
زیان اور ببدی
diseconomies
عوامل زیان اور
to sell at a loss
بضر یا زیان فروختن
pestilently
بطور زیان اور
side effect
اثر زیان اور
side-effects
اثر زیان اور
my losses were great
بسیار زیان دیدم
perniciously
بطور زیان اور
perniciously
چنانکه زیان اورد
windfall loss
زیان باد اورده
side-effect
اثر زیان اور
perils
بیم زیان مسئولیت
derogatory stipulation
شرط زیان اور
risked
احتمال زیان و ضرر
detrimentally
بطور زیان اور
noxiously
بطور زیان اور
risking
احتمال زیان یاخطر
risking
احتمال زیان و ضرر
risk
احتمال زیان یاخطر
prejudicially
بطور زیان اور
destructive competition
رقابت زیان اور
risks
احتمال زیان یاخطر
malignly
بطور زیان اور
risk
احتمال زیان و ضرر
peril
بیم زیان مسئولیت
risked
احتمال زیان یاخطر
impairs
زیان رساندن معیوب کردن
to one's cost
به ضرر یا زیان خود شخص
inexpressiveness
زیان دار نبودن گنگی
it is maleficent to
برای ....زیان اور است
prejudicious
زیان رسان تبعیض امیز
to run risk
پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
to ones cost
به ضرر یا زیان خود شخص
impair
زیان رساندن معیوب کردن
impaired
زیان رساندن معیوب کردن
impairing
زیان رساندن معیوب کردن
coverings
تامین زیان و خسارات بیمه
indemnification
تاوان پردازی جبران زیان
prejudicial
زیان رسان تبعیض امیز
marred
زیان رساندن معیوب کردن
obnoxious
زیان بخش نفرت انگیز
marring
زیان رساندن معیوب کردن
covers
تامین زیان و خسارات بیمه
mar
زیان رساندن معیوب کردن
malignant
زیان اور صدمه رسان
derogatory
زیان اور ومایه رسوایی
damage
زیان
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
riskiness
بیم زیان عدم نزاکت
tortious
وابسته به شبه جرم زیان اور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com