Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
accounts payable
حساب قابل پرداخت
Other Matches
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
payment on open account
پرداخت در حساب جاری
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
remittable
قابل پرداخت
payable
قابل پرداخت
reimbursable
قابل پرداخت
due
ذمه قابل پرداخت
payable at destiination
قابل پرداخت در مقصد
payable at maturity
قابل پرداخت دراینده
payable in arrears
قابل پرداخت در سررسید
payable in advance
قابل پیش پرداخت
payable immediately
قابل پرداخت فوری
bill payable
برات قابل پرداخت
dishonoring
قابل پرداخت نبودن
chargeable
قابل بدهی یا پرداخت
chargeable call
مکالمه قابل پرداخت
due
پرداختنی قابل پرداخت
dishonours
قابل پرداخت نبودن
dishonouring
قابل پرداخت نبودن
dishonoured
قابل پرداخت نبودن
dishonored
قابل پرداخت نبودن
dishonour
قابل پرداخت نبودن
dishonors
قابل پرداخت نبودن
programmable calculator
ماشین حساب قابل برنامه نویسی
payable to bearer
قابل پرداخت در وجه حامل
payable to order
قابل پرداخت به حواله کرد
solvable
واریز شدنی قابل پرداخت
clearing a bill
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
net amount payable to contractor
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
frozen
سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
foreign bill
برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
benefits payable to surviving dependents
مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
deferred dividened
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
bill time draft
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
special acceptance of a bill of
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
re issuable notes
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
sight bill
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
assemble capital stock
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
payable at sight
قابل پرداخت به محض رویت به رویت
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
account
حساب صورت حساب
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
achievable
قابل وصول قابل تفریق
sensible
قابل درک قابل رویت
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
scoreless
بی حساب
accountant
ذی حساب
science of numbers
حساب
accountants
ذی حساب
account
حساب
to my a
به حساب من
to keep score
حساب
arithmetic
حساب
incalculable
بی حساب
incomputable
بی حساب
in favour of
به حساب
tabs
حساب
reckonings
حساب
tab
حساب
tally
حساب
scored
حساب
tallying
حساب
tallied
حساب
score
حساب
reckoning
حساب
dam design
حساب سد
tallies
حساب
algorism
حساب
scores
حساب
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
compute
حساب کردن
stability calculation
حساب پایداری
computed
حساب کردن
binary arithmetic
حساب دودوئی
boolean calculus
حساب بولی
box score
حساب بازی
computes
حساب کردن
binary arithmetic
حساب دودویی
cost accountant
حساب دار
tripos
امتحان حساب
crypto account
حساب رمز
the bill
صورت حساب
joint account
حساب مشترک
checking out
تسویه حساب
stock account
حساب موجودی
undercharge
کم حساب کردن
bank pass book
دفترچه حساب
calculable
حساب کردنی
vidimus
بازرسی حساب
ciphers
حساب کردن
cash account
حساب نقدی
cyphers
حساب کردن
integral calculus
حساب جامعه
integral calculvs
حساب جامعه
certificate of clearance
مفاصا حساب
certificate of expenditure
صورت حساب
science of numbers
علم حساب
savings account
حساب پس انداز
saving account
حساب پس انداز
rule off
بستن حساب
cipher
حساب کردن
bank account
حساب بانکی
capital account
حساب سرمایه
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
calculating machine
ماشین حساب
calculation
حساب براورد
calculator mode
مد ماشین حساب
calculus of variations
حساب تغییرات
bank accounts
حساب بانکی
statements
صورت حساب
statement
صورت حساب
call to account
حساب خواستن از
imprest
حساب تنخواه
in f.of
به حساب بنفع
closing of account
تفریغ حساب
rule of thumb
حساب سر انگشتی
balance of account
مانده حساب
calculates
حساب کردن
calculated
حساب کردن
calculate
حساب کردن
differential calulus
حساب فاضله
differential calculus
حساب فاضله
to figure up
حساب کردن
design assumption
فرضیه حساب
rule of thumb
حساب انگشت
accoutn balance
مانده حساب
deposit account
حساب سپرده
deposit account
حساب پس انداز
deposit accounts
حساب سپرده
unguarded
حساب نشده
deposit accounts
حساب پس انداز
account number
شماره حساب
account cuurent
حساب جاری
account card
کارت حساب
account book
دفتر حساب
credit account
حساب اعتباری
acalculia
ناتوانی در حساب
arithmetic unit
واحد حساب
debits
حساب بدهی
debiting
حساب بدهی
debited
حساب بدهی
debit
حساب بدهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com