Dictiornary-Farsi | حساب مراونگه می دارد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
he keeps my a	حساب مراونگه می دارد


Other Matches

cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
scalar	متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account	حساب صورت حساب
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
. The car is gathering momentum.	اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom>	دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket	[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices	اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears	دیوار موش دارد موش گوش دارد
dam design	حساب سد
tallies	حساب
in favour of	به حساب
arithmetic	حساب
tally	حساب
account	حساب
tallying	حساب
incomputable	بی حساب
incalculable	بی حساب
reckonings	حساب
accountants	ذی حساب
accountant	ذی حساب
science of numbers	حساب
scoreless	بی حساب
scores	حساب
tabs	حساب
to my a	به حساب من
to keep score	حساب
score	حساب
algorism	حساب
reckoning	حساب
tallied	حساب
scored	حساب
tab	حساب
miscalculates	بد حساب کردن
miscalculating	بد حساب کردن
joint account	حساب مشترک
miscast	حساب غلط
statements	صورت حساب
arithmetic	علم حساب
withdraws	برداشت از حساب
miscalculated	بد حساب کردن
include	به حساب اوردن
statement	صورت حساب
includes	به حساب اوردن
computer	ماشین حساب
numerate	حساب کردن
computers	ماشین حساب
miscalculate	بد حساب کردن
withdraw	برداشت از حساب
debit	حساب بدهی
current account	حساب جاری
checking accounts	حساب جاری
checking account	حساب جاری
integral calculvs	حساب جامعه
counts	حساب کردن
imprest	حساب تنخواه
counted	حساب کردن
count	حساب کردن
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
counting	حساب کردن
integral calculus	حساب جامعه
debits	حساب بدهی
scorer	حساب نگهدار
scorers	حساب نگهدار
current accounts	حساب جاری
debited	حساب بدهی
cyphers	حساب کردن
debiting	حساب بدهی
ciphers	حساب کردن
cipher	حساب کردن
in f.of	به حساب بنفع
vidimus	بازرسی حساب
compute	حساب کردن
computed	حساب کردن
computes	حساب کردن
savings account	حساب پس انداز
saving account	حساب پس انداز
deposit accounts	حساب سپرده
rule off	بستن حساب
rule of thumb	حساب انگشت
return account	حساب بازگشت
residuary account	حساب ترکه
calculates	حساب کردن
calculated	حساب کردن
science of numbers	علم حساب
stability calculation	حساب پایداری
stock account	حساب موجودی
undercharge	کم حساب کردن
tripos	امتحان حساب
to figure up	حساب کردن
to count up	حساب کردن
to cast up	حساب کردن
unguarded	حساب نشده
credit account	حساب اعتباری
to bring to book	حساب پس گرفتن
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
deposit accounts	حساب پس انداز
deposit account	حساب پس انداز
deposit account	حساب سپرده
calculate	حساب کردن
realization account	حساب تسویه
notcher	حساب نگهدار
misreckon	بد حساب کردن
minculculate	بد حساب کردن
make much of	حساب بردن از
sum	حساب کردن
sums	حساب کردن
loan account	حساب وام ها
liquidating	حساب را واریزکردن
liquidates	حساب را واریزکردن
liquidated	حساب را واریزکردن
propositional calculus	حساب گزارهای
profit and loss a	حساب سودوزیان
production account	حساب تولید
pridicate calculus	حساب مسندات
account	حساب کردن
account	حساب پس دادن
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
accountable	مسئول حساب
the bill	صورت حساب
detail	حساب ریز
detailing	حساب ریز
liquidate	حساب را واریزکردن
acalculia	ناتوانی در حساب
offsetting	حساب تهاتر
offset	حساب تهاتر
cost accountant	حساب دار
Count me in!	روی من حساب کن!
binary arithmetic	حساب دودویی
closing of account	تفریغ حساب
binary arithmetic	حساب دودوئی
checking out	تسویه حساب
markers	حساب نگهدار
account with [at] a bank	حساب بانکی
crypto account	حساب رمز
balance sheet account	حساب ترازنامه
bank overdraft	حساب جاری
bank pass book	دفترچه حساب
call to account	حساب خواستن از
marker	حساب نگهدار
expense account	حساب هزینه
figuring	حساب کردن
certificate of clearance	مفاصا حساب
cash account	حساب نقدی
capital account	حساب سرمایه
figures	حساب کردن
figure	حساب کردن
calculus of variations	حساب تغییرات
calculator mode	مد ماشین حساب
calculating machine	ماشین حساب
certificate of expenditure	صورت حساب
box score	حساب بازی
arithmetic	حساب [ریاضی]
algorism [rare]	حساب [ریاضی]
calculators	ماشین حساب
to count [as]	به حساب رفتن
expense accounts	حساب مخارج
rule of thumb	حساب سر انگشتی
expense accounts	حساب هزینه
expense account	حساب مخارج
boolean calculus	حساب بولی
calculable	حساب کردنی
desktop	ماشین حساب
calculator	حساب کننده
calculator	ماشین حساب
calculators	حساب کننده
bank account	حساب بانکی
bank accounts	حساب بانکی
account number	شماره حساب
accoutn balance	مانده حساب
arithmetic unit	واحد حساب
tale	جمع حساب
tales	جمع حساب
fluxion	حساب فاضله
arithmetician	حساب دان
arithmeticlal	مربوط به حساب
balance of account	مانده حساب
calculation	حساب براورد
differential calulus	حساب فاضله
account cuurent	حساب جاری
day of r	روز حساب

he keeps my a

حساب مراونگه می دارد