Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
fixed point arithmetic
حساب ممیز ثابت
Other Matches
floating point arithmetic
حساب ممیز شناور
fixed point
با ممیز ثابت
fixed point
ممیز ثابت
fixed point number
عدد با ممیز ثابت
floating point constant
ثابت ممیز شناور
fixed point representation
نمایش ممیز ثابت
fixed point operation
عملکرد با ممیز ثابت
fixed point notation
نشان گذاری با ممیز ثابت
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
surveyors
ممیز
controller
ممیز
surveyor
ممیز
auditors
ممیز
controllers
ممیز
auditor
ممیز
binary point
ممیز
discerning
ممیز
decimal point
ممیز
verifier
ممیز
scrutineer
ممیز
auditor general
سر ممیز کل
distinguished investigated by the
ممیز
radix point
ممیز
discriminator
ممیز
comptroller
ممیز
decimal points
ممیز
binary point
ممیز دودویی
controller
حسابدار ممیز
slashed
نشان ممیز
radix point
نقطه ممیز
assessor
ممیز مالیات
assumed decimal point
ممیز عاریتی
slash
نشان ممیز
controllers
حسابدار ممیز
binary point
ممیز دودوئی
decimal point
ممیز اعشار
differentiating filter
صافی ممیز
decimal point
ممیز اعشاری
floating point
با ممیز شناور
slashes
نشان ممیز
discerning minor
صغیر ممیز
decimal points
ممیز اعشاری
indiscerning
غیر ممیز
decimal points
ممیز اعشار
marker variable
متغیر ممیز
variable point
با ممیز متغییر
floating point
ممیز شناور
floating point
ممیز شناور
[ریاضی]
floating point number
عدد با ممیز شناور
floating point operation
عملیات ممیز شناور
floating point operation
عملکردبا ممیز شناور
floating point representation
نمایش با ممیز شناور
floating point rutine
روال ممیز شناور
octal point
ممیز هشت هشتی
hexadecimal point
ممیز شانزده شانزدهی
indiscerning minor
صغیر غیر ممیز
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
point
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
point
نقطه گذاری کردن ممیز
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
floating point notation
نشان گذاری با ممیز شناور
floating point number
اعداد ممیز شناور
[ریاضی]
account
حساب صورت حساب
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
g flops
یک بیلیون عملیات ممیز شناوردر یک ثانیه
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
characteristically
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
0.02 mm - Point-zero-two millimeters
[American E]
صفر ممیز صفر دو میلیمتر
[ریاضی]
[فیزیک]
[مهندسی]
0.02 mm - Nought-point-nought-two millimetres
[British E]
صفر ممیز صفر دو میلیمتر
[ریاضی]
[فیزیک]
[مهندسی]
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
normalises
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalizes
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
assumed decimal point
ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
mflops
یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه یک میلیون عملکرد با ممیزشناور در ثانیه Per Operation FloatingPoint illion
incalculable
بی حساب
to keep score
حساب
science of numbers
حساب
to my a
به حساب من
algorism
حساب
reckonings
حساب
accountants
ذی حساب
accountant
ذی حساب
scoreless
بی حساب
reckoning
حساب
dam design
حساب سد
tab
حساب
tabs
حساب
arithmetic
حساب
tallying
حساب
tallied
حساب
account
حساب
tallies
حساب
tally
حساب
in favour of
به حساب
scores
حساب
score
حساب
incomputable
بی حساب
scored
حساب
imprest
حساب تنخواه
account
حساب پس دادن
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
integral calculus
حساب جامعه
minculculate
بد حساب کردن
joint account
حساب مشترک
computed
حساب کردن
loan account
حساب وام ها
integral calculvs
حساب جامعه
computes
حساب کردن
in f.of
به حساب بنفع
make much of
حساب بردن از
fluxion
حساب فاضله
stock account
حساب موجودی
accountable
مسئول حساب
account
حساب کردن
computer
ماشین حساب
counted
حساب کردن
count
حساب کردن
acalculia
ناتوانی در حساب
account book
دفتر حساب
account card
کارت حساب
account cuurent
حساب جاری
account number
شماره حساب
scorers
حساب نگهدار
scorer
حساب نگهدار
accoutn balance
مانده حساب
balance of account
مانده حساب
withdraw
برداشت از حساب
arithmetic unit
واحد حساب
arithmetician
حساب دان
arithmeticlal
مربوط به حساب
arithmometer
ماشین حساب
counting
حساب کردن
counts
حساب کردن
computers
ماشین حساب
current accounts
حساب جاری
current account
حساب جاری
checking accounts
حساب جاری
checking account
حساب جاری
bank account
حساب بانکی
bank accounts
حساب بانکی
calculation
حساب براورد
figure
حساب کردن
figures
حساب کردن
figuring
حساب کردن
comptometer
ماشین حساب
balance sheet account
حساب ترازنامه
bank overdraft
حساب جاری
certificate of expenditure
صورت حساب
includes
به حساب اوردن
include
به حساب اوردن
withdraws
برداشت از حساب
closing of account
تفریغ حساب
cost accountant
حساب دار
crypto account
حساب رمز
design assumption
فرضیه حساب
differential calculus
حساب فاضله
differential calulus
حساب فاضله
sums
حساب کردن
sum
حساب کردن
liquidating
حساب را واریزکردن
liquidates
حساب را واریزکردن
liquidated
حساب را واریزکردن
liquidate
حساب را واریزکردن
detailing
حساب ریز
certificate of clearance
مفاصا حساب
cash account
حساب نقدی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com