Dictiornary-Farsi | حساب نشده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
unguarded	حساب نشده


Search result with all words

unaccounted	حساب نشده فاقد توضیح
untold	بی حساب اشکار نشده
it was i. calculated	درست حساب نشده بود
Other Matches

cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
unpremediated	پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
unresolved	تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbaoked	سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unpicked	نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn	هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unobligated	اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbroke	رام نشده سوقان گیری نشده
undisciplined	تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
uncommitted	غیر متعهد نشده تعهد نشده
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
unasked	خواسته نشده پرسیده نشده
uncharged	محسوب نشده رسمامتهم نشده
inconsummate	تکمیل نشده انجام نشده
undirected	رهبری نشده راهنمایی نشده
unset	جایگزین نشده جاانداخته نشده
untried	امتحان نشده محاکمه نشده
irredenta	انجام نشده جبران نشده
unsought	جستجو نشده کشف نشده
unredeemed	جبران نشده سبک نشده
unsifted	الک نشده رسیدگی نشده
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
incomplete	انجام نشده پر نشده
account	حساب صورت حساب
unintended investment	سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush	اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
unbowed	خم نشده
uncharged	پر نشده
accountants	ذی حساب
tallied	حساب
scores	حساب
accountant	ذی حساب
algorism	حساب
reckonings	حساب
incalculable	بی حساب
scoreless	بی حساب
score	حساب
incomputable	بی حساب
arithmetic	حساب
in favour of	به حساب
scored	حساب
account	حساب
to my a	به حساب من
tallying	حساب
dam design	حساب سد
tallies	حساب
tally	حساب
to keep score	حساب
tab	حساب
tabs	حساب
science of numbers	حساب
reckoning	حساب
unevaluated <adj.>	تست نشده
unchecked <adj.>	تست نشده
opened	واریز نشده
unaccomplished	انجام نشده
uninspected <adj.>	تست نشده
untested <adj.>	بررسی نشده
unsung	خوانده نشده
open	واریز نشده
undyed <adj.>	رنگرزی نشده
unaudited <adj.>	آزمایش نشده
unchecked <adj.>	آزمایش نشده
untested <adj.>	تست نشده
unbleached <adj.>	سفیدگری نشده
unevaluated <adj.>	آزمایش نشده
unconnected	وصل نشده
unexamined <adj.>	تست نشده
unexamined <adj.>	آزمایش نشده
unsung	سروده نشده
unchecked <adj.>	بررسی نشده
unaudited <adj.>	تایید نشده
unaudited <adj.>	بررسی نشده
untested <adj.>	تایید نشده
uninspected <adj.>	تایید نشده
unsung	ستایش نشده
unchecked <adj.>	تایید نشده
unbacked	رام نشده
unexamined <adj.>	تایید نشده
uninspected <adj.>	کنترل نشده
sightless	دیده نشده
wound less	زخمی نشده
uninspected <adj.>	آزمایش نشده
uninspected <adj.>	بررسی نشده
unexamined <adj.>	بررسی نشده
unevaluated <adj.>	بررسی نشده
untested <adj.>	آزمایش نشده
unaudited <adj.>	کنترل نشده
unchecked <adj.>	کنترل نشده
unevaluated <adj.>	کنترل نشده
untested <adj.>	کنترل نشده
unexamined <adj.>	کنترل نشده
unevaluated <adj.>	تایید نشده
Before it is too late. While there is stI'll time.	تا دیر نشده
outstandingly	پرداخت نشده
in quires	صحافی نشده
outstandingly	وصول نشده
outstandingly	واریز نشده
outstanding	پرداخت نشده
outstanding	تصفیه نشده
outstanding	وصول نشده
outstanding	واریز نشده
in sheets	صحافی نشده
uninvited	دعوت نشده
unpublished	چاپ نشده
unmitigated	کاسته نشده
uncharted	اکتشاف نشده
unbroken	رام نشده
unaccommodated	فراهم نشده
unattached	اعزام نشده
savaging	رام نشده
savages	رام نشده
savaged	رام نشده
savage	رام نشده
unaudited <adj.>	تست نشده
unadulterated	مخلوط نشده
the date was not specified	نشده بود
imperforate	منگنه نشده
tenantless	اشغال نشده
unreconstructed	بازسازی نشده
unquestioned	بحث نشده
unquestioned	بررسی نشده
unquestioned	استنتاق نشده
unpublished	نشر نشده
unattached	توفیق نشده
unguarded	حراست نشده
unpaid	پرداخت نشده
unfulfilled	انجام نشده
non-registered [not registered] <adj.>	ثبت نشده
unfulfilled	اجرا نشده
haggard	رام نشده
uncut	بریده نشده
uncut	قطع نشده
intemerate	بی ناموس نشده
uncut	از هم جدا نشده
unclaimed	مطالبه نشده
unfinished	تمام نشده
unabated	کاسته نشده
undeterred <adj.>	منصرف نشده
undisturbed	مختل نشده
uncommitted	تقبل نشده
unearned	کسب نشده
inedited	منتشر نشده
unbidden	دعوت نشده
unalloyed	الیاژ نشده
uncontrolled	کنترل نشده
uncontrolled	مهار نشده
unchanged	عوض نشده
unsettled	تصفیه نشده
inedited	چاپ نشده
inextinct	نیست نشده
unabridged	کوتاه نشده
innascible	زایده نشده
unabridged	تلخیص نشده
opens	واریز نشده
unverified <adj.>	آزمایش نشده
unsaved	پس انداز نشده
unverified <adj.>	کنترل نشده
unbowed	سر کوب نشده
unverified <adj.>	تایید نشده
unsaturated	اشباع نشده
inviolate	نقض نشده
unverified <adj.>	بررسی نشده
unverified <adj.>	تست نشده
unissued <adj.>	منتشر نشده
unsight	دیده نشده
autochthonous	جابجا نشده
unshod	نعل نشده
roughdry	اطو نشده
unset	ثابت نشده
inexact	درست نشده
unissued <adj.>	توزیع نشده
undetected	کشف نشده
unverified <adj.>	بازرسی نشده
uncoditioned	قطعی نشده
non switched line	خط گزینه نشده
uncoditioned	شرط نشده
unpremediated	تصور نشده
unpolished	پرداخت نشده
custom uncleared	ترخیص نشده
undeeded	در سندقید نشده
unsought	کاوش نشده
unnormalized	هنجار نشده