Dictiornary-Farsi | حساب پس دادن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (23 milliseconds)

English	Persian
account	حساب پس دادن


Search result with all words

reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
to listen to reason	بحرف حساب گوش دادن بحرف ایستادن
Other Matches

cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account	حساب صورت حساب
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
reducing	تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces	تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce	تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to keep score	حساب
arithmetic	حساب
tally	حساب
tabs	حساب
tab	حساب
to my a	به حساب من
tallies	حساب
accountant	ذی حساب
incalculable	بی حساب
score	حساب
scored	حساب
scores	حساب
accountants	ذی حساب
scoreless	بی حساب
reckonings	حساب
reckoning	حساب
dam design	حساب سد
incomputable	بی حساب
algorism	حساب
account	حساب
tallied	حساب
in favour of	به حساب
tallying	حساب
science of numbers	حساب
statements	صورت حساب
design assumption	فرضیه حساب
closing of account	تفریغ حساب
stock account	حساب موجودی
statement	صورت حساب
differential calculus	حساب فاضله
differential calulus	حساب فاضله
compute	حساب کردن
figure	حساب کردن
figures	حساب کردن
unguarded	حساب نشده
marker	حساب نگهدار
figuring	حساب کردن
account with [at] a bank	حساب بانکی
computed	حساب کردن
cost accountant	حساب دار
to count up	حساب کردن
saving account	حساب پس انداز
savings account	حساب پس انداز
liquidate	حساب را واریزکردن
science of numbers	علم حساب
crypto account	حساب رمز
offsetting	حساب تهاتر
computes	حساب کردن
liquidates	حساب را واریزکردن
accountable	مسئول حساب
day of r	روز حساب
detail	حساب ریز
detailing	حساب ریز
miscast	حساب غلط
stability calculation	حساب پایداری
liquidating	حساب را واریزکردن
offset	حساب تهاتر
scorers	حساب نگهدار
capital account	حساب سرمایه
bank pass book	دفترچه حساب
bank overdraft	حساب جاری
balance sheet account	حساب ترازنامه
include	به حساب اوردن
arithmometer	ماشین حساب
arithmeticlal	مربوط به حساب
binary arithmetic	حساب دودویی
binary arithmetic	حساب دودوئی
to bring to book	حساب پس گرفتن
to cast up	حساب کردن
call to account	حساب خواستن از
calculus of variations	حساب تغییرات
calculator mode	مد ماشین حساب
calculating machine	ماشین حساب
calculable	حساب کردنی
to figure up	حساب کردن
box score	حساب بازی
boolean calculus	حساب بولی
scorer	حساب نگهدار
arithmetician	حساب دان
includes	به حساب اوردن
counted	حساب کردن
tripos	امتحان حساب
counting	حساب کردن
undercharge	کم حساب کردن
counts	حساب کردن
miscalculate	بد حساب کردن
cash account	حساب نقدی
miscalculated	بد حساب کردن
certificate of clearance	مفاصا حساب
vidimus	بازرسی حساب
miscalculates	بد حساب کردن
certificate of expenditure	صورت حساب
miscalculating	بد حساب کردن
count	حساب کردن
acalculia	ناتوانی در حساب
account book	دفتر حساب
arithmetic unit	واحد حساب
sums	حساب کردن
sum	حساب کردن
balance of account	مانده حساب
accoutn balance	مانده حساب
cipher	حساب کردن
ciphers	حساب کردن
cyphers	حساب کردن
account number	شماره حساب
numerate	حساب کردن
account cuurent	حساب جاری
account card	کارت حساب
liquidated	حساب را واریزکردن
markers	حساب نگهدار
calculation	حساب براورد
calculators	حساب کننده
calculators	ماشین حساب
in f.of	به حساب بنفع
imprest	حساب تنخواه
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
calculator	ماشین حساب
profit and loss a	حساب سودوزیان
debited	حساب بدهی
production account	حساب تولید
pridicate calculus	حساب مسندات
calculator	حساب کننده
debiting	حساب بدهی
debits	حساب بدهی
arithmetic	حساب [ریاضی]
the bill	صورت حساب
withdraws	برداشت از حساب
current accounts	حساب جاری
to count [as]	به حساب رفتن
arithmetic	علم حساب
checking account	حساب جاری
checking out	تسویه حساب
checking accounts	حساب جاری
minculculate	بد حساب کردن
current account	حساب جاری
notcher	حساب نگهدار
desktop	ماشین حساب
rule off	بستن حساب
account	حساب کردن
expense accounts	حساب هزینه
expense account	حساب مخارج
rule of thumb	حساب سر انگشتی
algorism [rare]	حساب [ریاضی]
debit	حساب بدهی
expense account	حساب هزینه
AC	حساب جاری
expense accounts	حساب مخارج
bank accounts	حساب بانکی
credit account	حساب اعتباری
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
comptometer	ماشین حساب
bank account	حساب بانکی
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
Count me in!	روی من حساب کن!
make much of	حساب بردن از
deposit accounts	حساب پس انداز
calculates	حساب کردن
joint account	حساب مشترک
integral calculvs	حساب جامعه
integral calculus	حساب جامعه
fluxion	حساب فاضله
realization account	حساب تسویه
computer	ماشین حساب
withdraw	برداشت از حساب
propositional calculus	حساب گزارهای
calculated	حساب کردن
residuary account	حساب ترکه
deposit accounts	حساب سپرده
deposit account	حساب پس انداز
misreckon	بد حساب کردن
tale	جمع حساب
deposit account	حساب سپرده
tales	جمع حساب
loan account	حساب وام ها
calculate	حساب کردن
rule of thumb	حساب انگشت
return account	حساب بازگشت
computers	ماشین حساب
consenting	اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود