Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
systematic desensitization	حساسیت زدایی منظم
Other Matches
desensitization	حساسیت زدایی
eurhythmy	ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
eurythmy	ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
error trapping	اشتباه زدایی غلط زدایی
dehydroisomerization	همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
dehydration	اب زدایی
de icing	یخ زدایی
deglaciation	یخ زدایی
decarbonylation	کربونیل زدایی
dehydrohalogenation	هیدروهالوژن زدایی
decolorization	رنگ زدایی
stain removed	لکه زدایی
decarboxylation	کربوکسیل زدایی
debug	اشکال زدایی
dehumidification	رطوبت زدایی
dehydrogenation	هیدروژن زدایی
descaling	پوسته زدایی
degasify	گاز زدایی
deculturation	فرهنگ زدایی
accretion of silt	رسوب زدایی
decolourization	رنگ زدایی
debug aids	ابزاراشکال زدایی
deamination	امین زدایی
demystifying	راز زدایی
debugging	اشکال زدایی
undoing	عمل زدایی
demystify	راز زدایی
demystifies	راز زدایی
demystified	راز زدایی
deforestation	جنگل زدایی
debugs	اشکال زدایی
debugged	اشکال زدایی
de escalation	تشنج زدایی
dealkylation	الکیل زدایی
detente	تشنج زدایی
desegregation	جدایی زدایی
desulfurization	گوگرد زدایی
desulphurizing	گوگرد زدایی
decolonization	مستعمره زدایی
disinhibition	بازداری زدایی
dispergation	لخته زدایی
desalinization	نمک زدایی
unconditioning	شرطی زدایی
trubleshoot	عیب زدایی
troubleshoot	عیب زدایی
genocide	نژاد زدایی
decentralization	مرکزیت زدایی
mechanical de icing	یخ زدایی مکانیکی
peptization	لخته زدایی
demodulation	تحمیل زدایی
depolarization	قطبش زدایی
decoloration	رنگ زدایی
unlearning	یادگیری زدایی
demythologization	اسطوره زدایی
demagnetization	مغناطیس زدایی
deionization	یون زدایی
blanching	رنگ زدایی
desalination	نمک زدایی
sterilization	گند زدایی
desalting	نمک زدایی
discoloration	رنگ زدایی
deoxygenation	اکسیژن زدایی
desegregating	تفکیک زدایی کردن
desegregates	تفکیک زدایی کردن
desegregated	تفکیک زدایی کردن
debug	اشکال زدایی کردن
debugs	اشکال زدایی کردن
debugged	اشکال زدایی کردن
acid depolarization	قطبش زدایی اسیدی
desegregate	تفکیک زدایی کردن
debugging a program	اشکال زدایی یک برنامه
debugging aids	ادوات اشکال زدایی
debugging aids	وسائل اشکال زدایی
bleaching	رنگ زدایی الیاف
demagnetization factor	ضریب مغناطیس زدایی
demodulation	کشف تحمیل زدایی
deskew	اریب زدایی کردن
pyrolytic dehydrogenation	هیدروژن زدایی تفکافتی
desulfurization unit	واحد گوگرد زدایی
hydrodesulfurizing	گوگرد زدایی با هیدروژن
debug aids	ادوات اشکال زدایی
defuse	تشنج زدایی کردن
de-escalating	تشنج زدایی کردن
de-escalates	تشنج زدایی کردن
de-escalated	تشنج زدایی کردن
program debugging	اشکال زدایی برنامه
de-escalate	تشنج زدایی کردن
de escalate	تشنج زدایی کردن
defused	تشنج زدایی کردن
bleaching powder	گرد رنگ زدایی
defusing	تشنج زدایی کردن
defuses	تشنج زدایی کردن
dehydrocyclization	حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
impressibility	حساسیت
susceptivity	حساسیت
sinsitivity	حساسیت
sensitometer	حساسیت
sensitiveness	حساسیت
sensibilities	حساسیت
allergies	حساسیت
sensibility	حساسیت
sensitivities	حساسیت
allergy	حساسیت
liking	حساسیت
elasticity	حساسیت
sensitivity	حساسیت
frictions	حساسیت
friction	حساسیت
tidy <adj.>	منظم
kelter	منظم
systematic	منظم
regulars	منظم
trim <adj.>	منظم
steady <adj.>	منظم
proper <adj.>	منظم
neat <adj.>	منظم
fair <adj.>	منظم
well-ordered <adj.>	منظم
orderlies	منظم
orderly	منظم
regular <adj.>	منظم
uncluttered <adj.>	منظم
in kelter	منظم
businesslike	منظم
first string	منظم
decent <adj.>	منظم
ordered	منظم
pitched	منظم
straight <adj.>	منظم
in good order <adj.>	منظم
methodical	منظم
symmetric	منظم
presentable <adj.>	منظم
business like	منظم
hyperaesthesia	ازدیاد حساسیت
hyperesthesia	ازدیاد حساسیت
differential sensitivity	حساسیت افتراقی
allergic	وابسته به حساسیت
hypersensitivity	حساسیت شدید
coefficient of elasticity	ضریب حساسیت
hyposensitize	عدم حساسیت
sensitivity	میزان حساسیت
allergy	حساسیت [پزشکی]
sensitivities	میزان حساسیت
impassibility	عدم حساسیت
dynamic sensitivity	حساسیت دینامیک
hyperesthesia	فزونی حساسیت
increase in sensitivity	افزایش حساسیت
inelasticity	عدم حساسیت
static sensitivity	حساسیت استاتیک
absolute sensitivity	حساسیت مطلق
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
photosensitivity	حساسیت به نور
allergic	دارای حساسیت به
sentience	حساسیت جسمانی
protopathic sensitivity	حساسیت ابتدایی
sensitivity training	حساسیت اموزی
responsively	با تاثر یا حساسیت
stress testing	تست حساسیت
measuring sensitivity	حساسیت سنجش
price elasticity	حساسیت قیمت
terminal sensitivity	حد بیشینه حساسیت
sensitive	دارای حساسیت
keenness	ذکاوت حساسیت
light sensitive	با حساسیت نوری
luminous sensitivity	حساسیت نوری
coloring sensitive	حساسیت رنگ
regulater	منظم کردن
systematic error	خطای منظم
regular set	مجموعه منظم
regular polymer	بسپار منظم
regular expression	مبین منظم
to set to rights	منظم کردن
regular army	ارتش منظم
to set in order	منظم کردن
systematic irrigation	ابیاری منظم
standing army	ارتش منظم
shipshape	منظم کردن
orderly <adv.>	بطور منظم
tidily <adv.>	بطور منظم
neatly <adv.>	بطور منظم
duly <adv.>	بطور منظم
regularised	منظم کردن
regularises	منظم کردن
regularising	منظم کردن
regularize	منظم کردن
regularizes	منظم کردن
regularizing	منظم کردن
lattice	توری منظم
lattices	توری منظم
squaring	منظم حسابی
squares	منظم حسابی
squared	منظم حسابی
duly <adv.>	بصورت منظم
well ordered	مرتب و منظم
regularized	منظم کردن
array	منظم کردن
arrays	منظم کردن
well conditioned	مرتب و منظم
orderly <adv.>	بصورت منظم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com