Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
insect vectors
حشرات بیماری زا
Search result with all words
insect vectors
حشرات ناقل بیماری
Other Matches
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
insecta
حشرات
moth
حشرات موذی
stinger
نیش حشرات
disinfestation
دفع حشرات
insectifuge
دفع حشرات
dipteron
حشرات دوبال
entomotomy
تشریح حشرات
moths
حشرات موذی
exterminators
دافع حشرات
exterminator
دافع حشرات
homopteran
حشرات نیم بال
holometabolism
دگردیسی کامل حشرات
gressorial
وابسته به حشرات دونده
verminous
پر از حشرات یا جانوران موذی
flyblow
نوزاد حشرات ومگس
elytrum
قاب یا بال حشرات
elytron
قاب یا بال حشرات
chrysalises
شفیره حشرات جوانه
flyblown
الوده بتخم حشرات
nabid
خانواده کک و ساس و حشرات
nabidae
خانواده کک و ساس و حشرات
neuroptera
حشرات عصبی الجناح
insectile
در معرض هجوم حشرات
disinfestant
ماده کشنده حشرات
chrysalis
شفیره حشرات جوانه
lygus bug
انواع حشرات کوچک مکنده
vermin
جانور افت حشرات موذی
biocid
قاطع حیات کشنده حشرات
disinfest
حشرات موذی را دفع نمودن
dactylus
بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
flies blow meat
حشرات روی گوشت تخم میگذارند
smudging
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudge
ایجاد دود برای دفع حشرات
haustellum
الت مکنده حشرات یاسخت پوستان
leafhopper
انواع حشرات ازراسته نیم بالان
smudges
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudged
ایجاد دود برای دفع حشرات
verminate
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
paedogenesis
تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
acetabulum
محل اتصال پای حشرات ببدن لولهء
forewing
هریک از دوبال جلو حشرات چهار بال
imshi
فروارده نفتی که برای راندن مگس و حشرات دیگربکارمیبرند
haustellate
دارای الت مکنده مربوط به حشرات مکنده مساعد برای مکیدن
malady
بیماری
maladies
بیماری
epizootic
بیماری
illnesses
بیماری
pathogenic
بیماری زا
illness
بیماری
disease
بیماری
virulent
<adj.>
بیماری زا
diseases
بیماری
pathogenesis
بیماری زایی
to have something
[a disease, an illness]
بیماری گرفتن
to be ill with something
بیماری گرفتن
pathognomy
بیماری شناسی
to be down with something
بیماری گرفتن
pick's disease
بیماری پیک
mental disorder
بیماری روانی
pott's disease
بیماری پوت
nosophobia
بیماری هراسی
neuropathy
بیماری عصب
nosophilia
بیماری خواهی
pathophobia
بیماری هراسی
to be laid up with something
بیماری گرفتن
parkinsonism
بیماری پارکینسون
pick's syndrome
بیماری پیک
VD
بیماری مقاربتی
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
VD
بیماری زهروی
Diagnosis.
تشخیص بیماری
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
sick bed
بستر بیماری
tay sach's disease
بیماری تی- ساکس
wilson's disease
بیماری ویلسون
AIDS
بیماری ایدز
AIDS
بیماری سیدا
legionnaires' disease
بیماری لژیونرها
radiation sickness
بیماری برتابشی
radiation sickness
بیماری تابشی
radiation sickness
بیماری اشعه
mental illness
بیماری روانی
sick leave
استراحت بیماری
alzeimer's disease
بیماری الزایمز
down's disease
بیماری داون
Parkinson's disease
بیماری پارکینسون
encephalopathy
بیماری مغزی
advantage by illness
بهره بیماری
venereal disease
بیماری مقاربتی
addison's disease
بیماری ادیسون
symptomatic
نشانه بیماری
hansen's disease
بیماری هنسن
ailment
بیماری مزمن
graves'disease
بیماری گریوز
illnesses
بیماری کسالت
rabies
بیماری هاری
ailments
بیماری مزمن
herpes simplex
بیماری تب خال
epilepsy
بیماری صرع
lumpy jaw
بیماری "اکتینومیکوز"
illness
بیماری کسالت
psychosis
بیماری روانی
catamnesis
تاریخچه بیماری
pestilence
بیماری طاعون
mental disease
بیماری روانی
remission
بهبودی بیماری
love sickness
بیماری عشق
to pass a disease on
بیماری منتقل کردن
haemorrhoid
[British]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
basedow's disease
بیماری بیس داو
beriberi
بیماری کمبود ویتامن B
migraine
میگرن
[پزشکی]
[بیماری]
allopathy
معالجهء بیماری با اضداد ان
to die of an illness
در اثر بیماری مردن
hemorrhoid
[American]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
hemorrhoid
[American]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
haemorrhoid
[British]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
to get back on one's feet
بهتر شدن
[از بیماری]
fungus
فونجی بیماری قارچی
hypertension
بیماری فشار خون
polio
بیماری فلج اطفال
malady
فاسد شدگی بیماری
maladies
فاسد شدگی بیماری
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
variola
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
psychosomatic disease
بیماری روانی- تنی
pox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
smallpox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
diphtheria
[diph]
دیفتیری
[پزشکی]
[بیماری]
slapped cheek syndrome
بیماری پنجم
[پزشکی]
red plague
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
pesthole
لانه بیماری ومیکروب
hemiparasite
انگلهایی که بیماری زا نیستند
black vomit
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
loose smut
بیماری زنگ گندم
inpatient
بیماری که در بیمارستان میخوابد
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
yellow fever
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
primary gain
بهره اصلی بیماری
paranosis
بهره کشی از بیماری
iatrogenic illness
بیماری پزشک زاد
fifth disease
[Erythema infectiosum]
بیماری پنجم
[پزشکی]
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
he fell ill
به بستر بیماری افتاد
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
diathesis
بیماری پذیری ارثی
gilles de la tourett's disease
بیماری ژیل دو لاتورت
wernicke's encephalopathy
بیماری مغزی ورنیکه
lepidosis
بیماری پوست پولک دار
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
nephrolith
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder stone
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
vesical calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
cystolith
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
renal calculus
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
chicken-pox
{sg}
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
kidney stone
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
chicken pox
{sg}
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
black vomit
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow fever
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
varicella
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
dementia
دمانس
[نوعی بیماری]
[پزشکی]
vaccinate
برضد بیماری تلقیح شدن
symptomatology
علم شناسایی نشانههای بیماری
to d. in one's bed
دراثر پیری یا بیماری مردن
computer assisted diagnosis
تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
epidemics
واگیر بیماری همه گیر
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
The soldiers died from illness and hunger.
سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
poliomyelitic
مبتلا به بیماری فلج کودکان
poliomyelitic
وابسته به بیماری فلج کودکان
vaccinated
برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinates
برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinating
برضد بیماری تلقیح شدن
symptomatic
مطابق نشانه بیماری نماینده
epidemic
واگیر بیماری همه گیر
enphytotic
بیماری همه گیر شایع
glanders
بیماری مسری اسب و انسان
locoism
نوعی بیماری اسب ودام
melituria
بیماری قند سلس البول
pathoneurosis
روان رنجوری بیماری زاد
to contract something from somebody
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
to lay low
خیلی ضعیف کردن
[بیماری]
pesthole
مکان مستعد برای بیماری واگیر
schizo
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
sick-outs
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
sick-out
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
nephrosis
بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
dementia
زوال عقل
[نوعی بیماری]
[پزشکی]
an in patient
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
spirochetosis
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
favus
نوعی بیماری پوستی قارچی واگیردار
get about
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
immunotherapy
معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
laparotomy
شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com