Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
insect vectors
حشرات ناقل بیماری
Other Matches
insect vectors
حشرات بیماری زا
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
transferor
ناقل
teller
ناقل
vehicles
ناقل
tellers
ناقل
passant
ناقل
transporter
ناقل
transporters
ناقل
story teller
ناقل
conveyor
ناقل
conveyer
ناقل
vehicle
ناقل
porters
ناقل امراض
fabler
افسانه گو ناقل
porter
ناقل امراض
anopheles
که ناقل میکرب مالاریا میباشد
insecta
حشرات
pickup
دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون
stinger
نیش حشرات
moth
حشرات موذی
moths
حشرات موذی
entomotomy
تشریح حشرات
disinfestation
دفع حشرات
exterminator
دافع حشرات
insectifuge
دفع حشرات
dipteron
حشرات دوبال
exterminators
دافع حشرات
bussed
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busing
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
buses
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bused
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busses
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bus
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussing
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
flyblow
نوزاد حشرات ومگس
verminous
پر از حشرات یا جانوران موذی
elytrum
قاب یا بال حشرات
nabid
خانواده کک و ساس و حشرات
elytron
قاب یا بال حشرات
disinfestant
ماده کشنده حشرات
gressorial
وابسته به حشرات دونده
flyblown
الوده بتخم حشرات
neuroptera
حشرات عصبی الجناح
insectile
در معرض هجوم حشرات
homopteran
حشرات نیم بال
holometabolism
دگردیسی کامل حشرات
nabidae
خانواده کک و ساس و حشرات
chrysalis
شفیره حشرات جوانه
chrysalises
شفیره حشرات جوانه
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
biocid
قاطع حیات کشنده حشرات
disinfest
حشرات موذی را دفع نمودن
vermin
جانور افت حشرات موذی
lygus bug
انواع حشرات کوچک مکنده
dactylus
بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
leafhopper
انواع حشرات ازراسته نیم بالان
haustellum
الت مکنده حشرات یاسخت پوستان
flies blow meat
حشرات روی گوشت تخم میگذارند
verminate
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
smudged
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudge
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudges
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudging
ایجاد دود برای دفع حشرات
vasectomies
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
paedogenesis
تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
acetabulum
محل اتصال پای حشرات ببدن لولهء
forewing
هریک از دوبال جلو حشرات چهار بال
imshi
فروارده نفتی که برای راندن مگس و حشرات دیگربکارمیبرند
tsetse
مگس تسه تسه ناقل تریپانوزوم
haustellate
دارای الت مکنده مربوط به حشرات مکنده مساعد برای مکیدن
maladies
بیماری
pathogenic
بیماری زا
illnesses
بیماری
illness
بیماری
malady
بیماری
epizootic
بیماری
disease
بیماری
diseases
بیماری
virulent
<adj.>
بیماری زا
declaration of trust
افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
to be laid up with something
بیماری گرفتن
pott's disease
بیماری پوت
sick bed
بستر بیماری
neuropathy
بیماری عصب
pathognomy
بیماری شناسی
nosophobia
بیماری هراسی
pathogenesis
بیماری زایی
parkinsonism
بیماری پارکینسون
pick's disease
بیماری پیک
pick's syndrome
بیماری پیک
nosophilia
بیماری خواهی
pathophobia
بیماری هراسی
tay sach's disease
بیماری تی- ساکس
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
to have something
[a disease, an illness]
بیماری گرفتن
to be ill with something
بیماری گرفتن
to be down with something
بیماری گرفتن
Diagnosis.
تشخیص بیماری
wilson's disease
بیماری ویلسون
AIDS
بیماری ایدز
radiation sickness
بیماری اشعه
AIDS
بیماری سیدا
legionnaires' disease
بیماری لژیونرها
radiation sickness
بیماری برتابشی
radiation sickness
بیماری تابشی
VD
بیماری مقاربتی
VD
بیماری زهروی
illnesses
بیماری کسالت
addison's disease
بیماری ادیسون
herpes simplex
بیماری تب خال
ailment
بیماری مزمن
down's disease
بیماری داون
encephalopathy
بیماری مغزی
venereal disease
بیماری مقاربتی
pestilence
بیماری طاعون
sick leave
استراحت بیماری
hansen's disease
بیماری هنسن
psychosis
بیماری روانی
epilepsy
بیماری صرع
ailments
بیماری مزمن
remission
بهبودی بیماری
Parkinson's disease
بیماری پارکینسون
symptomatic
نشانه بیماری
rabies
بیماری هاری
illness
بیماری کسالت
advantage by illness
بهره بیماری
alzeimer's disease
بیماری الزایمز
love sickness
بیماری عشق
catamnesis
تاریخچه بیماری
lumpy jaw
بیماری "اکتینومیکوز"
graves'disease
بیماری گریوز
mental disease
بیماری روانی
mental illness
بیماری روانی
mental disorder
بیماری روانی
to pass a disease on
بیماری منتقل کردن
basedow's disease
بیماری بیس داو
beriberi
بیماری کمبود ویتامن B
to die of an illness
در اثر بیماری مردن
hypertension
بیماری فشار خون
to get back on one's feet
بهتر شدن
[از بیماری]
allopathy
معالجهء بیماری با اضداد ان
malady
فاسد شدگی بیماری
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
migraine
میگرن
[پزشکی]
[بیماری]
hemorrhoid
[American]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
haemorrhoid
[British]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
hemorrhoid
[American]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
haemorrhoid
[British]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
yellow fever
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
black vomit
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
red plague
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
maladies
فاسد شدگی بیماری
polio
بیماری فلج اطفال
fungus
فونجی بیماری قارچی
fifth disease
[Erythema infectiosum]
بیماری پنجم
[پزشکی]
slapped cheek syndrome
بیماری پنجم
[پزشکی]
diphtheria
[diph]
دیفتیری
[پزشکی]
[بیماری]
smallpox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
pox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
variola
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
inpatient
بیماری که در بیمارستان میخوابد
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
wernicke's encephalopathy
بیماری مغزی ورنیکه
gilles de la tourett's disease
بیماری ژیل دو لاتورت
pesthole
لانه بیماری ومیکروب
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
iatrogenic illness
بیماری پزشک زاد
psychosomatic disease
بیماری روانی- تنی
hemiparasite
انگلهایی که بیماری زا نیستند
primary gain
بهره اصلی بیماری
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
he fell ill
به بستر بیماری افتاد
paranosis
بهره کشی از بیماری
loose smut
بیماری زنگ گندم
diathesis
بیماری پذیری ارثی
symptomatology
علم شناسایی نشانههای بیماری
renal calculus
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
to d. in one's bed
دراثر پیری یا بیماری مردن
vaccinate
برضد بیماری تلقیح شدن
enphytotic
بیماری همه گیر شایع
computer assisted diagnosis
تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
glanders
بیماری مسری اسب و انسان
symptomatic
مطابق نشانه بیماری نماینده
vaccinating
برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinates
برضد بیماری تلقیح شدن
to contract something from somebody
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
vaccinated
برضد بیماری تلقیح شدن
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
black vomit
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
pathoneurosis
روان رنجوری بیماری زاد
nephrolith
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
kidney stone
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder stone
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
vesical calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com