Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
bass bug
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
Other Matches
gigs
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gig
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
sea bass
ماهی خاردار
percoid
ماهی خاردار
weever
یکجور ماهی خاردار
panfish
نوعی ماهی خاردار
launce
سگ ماهی باریک اندام خاردار
percoid
وابسته به تیره ماهی خاردار
thornback
ماهی پهن چهارگوش خاردار
gaff
قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
gurnard
نوعی ماهی دارای بالههای خاردار
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
banderilla
نیزه خاردار برای فروبردن به گردن گاو
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
gigs
بازوبین ماهی گرفتن
grabbling
ماهی گرفتن با دست
angle
باقلاب ماهی گرفتن
gig
بازوبین ماهی گرفتن
bite
قلاب گرفتن ماهی
fly fish
بامگس ماهی گرفتن
grabble
با دست ماهی گرفتن
bites
قلاب گرفتن ماهی
To fish in troubled waters.
از آب گل آلود ماهی گرفتن
angles
باقلاب ماهی گرفتن
trawling
باتور کیسهای ماهی گرفتن
trawled
باتور کیسهای ماهی گرفتن
trawl
باتور کیسهای ماهی گرفتن
trout
ماهی قزل الا گرفتن
trawls
باتور کیسهای ماهی گرفتن
doubled up
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
mooch
گرفتن ماهی ازاد با قایق متحرک
insecticidal
دافع حشره مربوط به حشره کشی
fish pot
سبدبرای گرفتن ماهی بویژه مارماهی وخرچنگ
catch
نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
insecticides
حشره کشی داروی حشره کش
insecticide
حشره کشی داروی حشره کش
wire entanglement
با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
game fish
ماهی مجاز برای صیادی
purse seine
تور کیسهای برای ماهی گیری
kiddle
بند توردار برای ماهی گیری
horn socket
[وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
tag
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
put and take fishing
انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
eye-form
[شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
pickup
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
tags
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
grilse
ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
imago
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
lepidopteron
حشره فلس بال حشره پشیز بال
sealsking
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
entomology
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
enlist
برای سربازی گرفتن
enlisting
برای سربازی گرفتن
enlists
برای سربازی گرفتن
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
catch at
برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover
پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks
برای ... هفته قرض گرفتن
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
put to the question
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
to hog
<idiom>
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
moves
مانوور برای گرفتن نفر جلو
moved
مانوور برای گرفتن نفر جلو
move
مانوور برای گرفتن نفر جلو
telescopes
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
to graps at anything
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
To have design on someone . To malign someone .
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
tampion
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carrying
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
prize fight
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
greats
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
cp
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dummies
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
dead letter box
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
bid
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bids
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
pass pattern
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
little go
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
ATC
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
braided
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
braids
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
gauging rod
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
barbed
خاردار
aciculate
خاردار
thorny
خاردار
aculeolate
خاردار
hispid
خاردار
setiferous
خاردار
barbellate
خاردار
setaceous
خاردار
burry
خاردار
barbate
خاردار
aristate
خاردار
pappous
خاردار
echinoid
خاردار
brambly
خاردار
acanthous
خاردار
setose
خاردار
thistly
خاردار
thorniest
خاردار
spinescent
خاردار
thornier
خاردار
spinose
خاردار
aculeate
خاردار
acanthaceous
خاردار
pappose
خاردار
lappaceous
خاردار
horrent
خاردار
acanaceous
خاردار
acanthaid
خاردار
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
herisson
تیر خاردار
thornbush
بوته خاردار
sea crawfish
خرچنگ خاردار
rivets
اشبیل خاردار
spinule
چرخ خاردار
thorn apple
تاتوره خاردار
riveting
اشبیل خاردار
barbed wire
سیم خاردار
cotter pin
اشبیل خاردار
sea crayfish
خرچنگ خاردار
picked
خاردار برگزیده
barbedwire
سیم خاردار
crawfish
خرچنگ خاردار
langouste
خرچنگ خاردار
rivet
اشبیل خاردار
riveted
اشبیل خاردار
wire entanglement
سیم خاردار کشیدن
moonflower
توت خاردار هندی
bands
شبکه سیم خاردار
wire entanglement
مانع سیم خاردار
band
شبکه سیم خاردار
double apron fence
سیم خاردار دو دامنه
porcupiny
تیغ دار خاردار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com